متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

baraiiiii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
6
امتیازها
0
  • #1,481
سلام یه رمان هست که دختره نابیناست و خدمتکاره یه پسره ، که پسره ازش خوشش میاد و اوایل یکم خبیث بازی درمیاره و اذیتش میکنه
کسی اسمش رو میدونه؟
 

diann

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
69
امتیازها
90
  • #1,482
ساام دوستان
یه رمان بود که چند سال پیش خوندم شخصیت اصلی رمان یه دختر که توی یه شرکت معمار بود از اونطرف دوست صمیمیش یه مادربزرگ مریض داشت که باید عمل قلب انجام میداد بزای پول عملش دخنر به رئیس شرکت گفت که رئیس شرکت یه شرط سخت واسش گذاشت
کسی یادش نمیاد؟؟؟
قلب سنگ مغرور فک کنم
 

diann

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
34
پسندها
69
امتیازها
90
  • #1,483
سلام دوستان یه رمان بود که فکر کنم سه چهار سال پیش خوندمش اینجوری بود که دختره و پسره توی تیمارستان باهم آشنا میشن فکر کنم پسره خلافکار بود بعد اتفاقایی میوفته فرار میکنن با ماشین خیلی ازش چیزی یادم نیست فکر کنم مریضی پسره هم اینجوری بود که وقتی عصبانی میشد وحشی میشد؟ واقعا هیچی ازش یادم نیس اگه شما میدونید اسمشو بگید:)
من یکی خوندم حقیقتا خیلی شبیه خلاصه ایه که گفتی ، اسمش تیمارستانی ها بود
 

zahra0__0

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,484
سلام
من یه رمانی رو انلاین خونده بودم قبلا
درمورد یه دختره بود به اسم حریر
که یه شب با دوستش روشنک میره یه پارتی
پشیمون میشه از اینکه اومده بود چون دختر یه حاجی بود
واسه همین میره دنبال رفیقش ولی پیداش نمیکنه میره حیاط پشت عمارت رو میگرده
و با یه سری خلافکار روبه‌رو میشه و ناخواسته حرفاشونو میشنوه
اوناهم میبیننش و بیهوشش میکنن و در کل میدزدنش
وقتی بیدار میشه خودشو تو یه اتاق نمور میبینه و وقتی از اتاق میره بیرون یه پسره رو میبینه که خودش دزدیده شده بوده
طی یه اتفاقاتی دوباره از حال میره
و این دفعه خودشو تو یه کامیون میبینه
بعدش وقتی دارن در کامیونو باز میکنن
پسره باهاشون درگیر میشه و فرار میکنن
بقیشو یادم نمیاد متاسفانه
کسی این رمانو خونده ؟؟؟
 

Mahsa521

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,485
سلام یه رمان بود فکر کنم اسم پسر ارمان بود و یه دختر بچه داشت که بهش توجه نمی کرد بعد با یه دختری ازدواج میکنه که اون هم یه پسر بچه داره بعد کم کم عاشق هم میشن میشه اسمشو بگید
منم دنبال اسمشم پیداش کردی؟
 

Mahsa521

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,487
سلام یه رمان بود فکر کنم اسم پسر ارمان بود و یه دختر بچه داشت که بهش توجه نمی کرد بعد با یه دختری ازدواج میکنه که اون هم یه پسر بچه داره بعد کم کم عاشق هم میشن میشه اسمشو بگید
 

zahra.21

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,488
رمانی که شخصیت دختر پرستار هست وپسری که بعنوان مریض هست عاشقش میشه اینا بعد یه مدت که میخوان ازدواج کنن شب عروسی تصادف میکنن پسره میمیره وقلب پسرو میدن به دختره که بعد تا مدت ها حالش بده تا اینکه یه دکتر که قبلا تو بیمارستانی که کار میکرد میاد اخر داستان این دوتا به هم میرسن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Fateme_nabizadh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,489
سلام سلام
یه رمانی قبلا خوندم که اسمش فراموش کردم‍♀️
در مورد یک دختر که هروز یک پسری به اسم نیما تو راه مدرسه دنبالشه و خیلی شوخه دختر کم کم بهش علاقه مند میشه و وقتی میخوان ازدواج کنن پسر متوجه میشه ایدز داره وبرای همین از دختر دوری میکنه ولی دختر مشکلی نداره با این قضیه ازدواج میکنن ولی رابطه ای باهم ندارن تا این ک پسر میمیره این دخترم با مادر شوهرش زندگی میکنه و خیلی اونو دوست داره تا اینکه پسر خاله ی شوهرش که فکر کنم اسمش حامی بود میاد اونجا و این دو تا خیلی باهم چپ میشن ولی از اخر اتفاقاتی ک میوفته جالبع و به هم علاقه مند میشن اگر کسی میدونه لطفا بگه
 

Fateme_nabizadh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,490
سلام یک رمان دیگم هست ک قبلا خوندم در مورد دختری بود که از دواج میکنه بچه دار میشه ولی اتفاقی میوفته شوهرش میمیره و قلبشو اهدا میکنن به بک پسر دیگ ولی این دختر خبر نداره کیه تا اینکه دختره میره دانشگاه فکر کنم استادشو هر دفعه میبینه یه حس بهش داره و در اخر دختر متوجه میشه قلب شوهرش تو سینه ی همون استادش میتپه خلاصه اینکه اخرش بهم علاقه مند میشنتوضیح دادنم افتضاحه میدونم
اگر اشتباه نکنم اسم پسر سپنتا بود و اسم دختر ترانه یا ترمه‍♀️
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
40
عقب
بالا