متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

sara.r

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,461
سلام
من دنبال یه رمانیم که دختره شیمی خونده بود با یه پسره دوست میشه..از پسره حامله میشه بعد دختره میره یه پارتی فیلمش پخش میشه پدر پسره که یه حاجی معروف بوده نمیزاره دختره با پسرش ازدواج کنه...بعد برادر پسره میمیره حاجی میگه باید زن برادرتو بگیره.
متشكرم
دوستان كسي اسم اين رمان را بلد هست؟
 

f.s.f

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,462
سلام دوستان یه رمان بود که فکر کنم سه چهار سال پیش خوندمش اینجوری بود که دختره و پسره توی تیمارستان باهم آشنا میشن فکر کنم پسره خلافکار بود بعد اتفاقایی میوفته فرار میکنن با ماشین خیلی ازش چیزی یادم نیست فکر کنم مریضی پسره هم اینجوری بود که وقتی عصبانی میشد وحشی میشد؟ واقعا هیچی ازش یادم نیس اگه شما میدونید اسمشو بگید:)
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,463
یه رمانی بود دقیق یادم نیس ولی دختره از اون دختر سرکشا بود که هیچکس حریفش نبود یه بارم اتاقشو دراومد رنگ مشکی زد عین این خونه های ارواح یه طناب دارم وصل کرد بالا سقف اتاقش یه داداشم داشت این دختره هم عاشق داداش دوستش میشه بعد با یه دختری چادری دوست میشه میرن یه موسسه ای که داخلش موسیقی و چیزای هنری تدریس میشد دختره هم متحول میشه از این رو به اون رو میشه به داداش دوستش هم میگه دوستش داره ولی داداش دوستش میزنه زیر ذوقش دیگه هیچی دختره چادری میشه و همین حرفا دیگه
لطفا اگه کسی اسم رمان رو میدونه بگه خیلی دنبالشم
اسم پسره عرشیا بود برادره ماکان جلد دوم فک کنم بخون از عشق
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,464
سلام اسم رمانی که دختره عاشق پسره همسایه به اسم حسام میشه ولی با پسری به اسم علیرضا ازدواج می‌کنه اونم به دروغ بهش میگه من نمیتونم رابطه داشته باشم ولی بعدش که عاشق هم میشن میگه دروغ گفتم و معلوم میشه دوست حسام بود که ازش خواسته با دختره ازدواج کنه تا اون برگرده
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,465
کی گفته من شیطونم
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,466
اسم پسره حامی بود اسم دختره سوگل همینو بزنی میاره
سلام
دنبال یک رمان با این موضوع که دو تا خواهر بودند، یکی از خواهر ها قبل از عروسی به نامزدش نامردی میکنه فکر کنم با نامزد خواهر دومی فرار میکنه.نامزد این خواهر اولیه هم با خواهر دوم ازدواج میکنه برای انتقام ، بعد از چند وقت خواهری که فرار کرده با شوهرش برمیگرده
اول داستان هم اگر اشتباه نکنم از فضای شرکت شروع میشه که خواهر دومئ میگه نامزد خواهرش ترسناکه
اگر کسی میدونه لطفا بگه
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,467
سلام . من دنبال این رمانی هستم که دختر و پسره عاشق هم بودن ولی خواهره نقشه میچینه و با پسره ازدواج میکنه پسر و دختر هم عاشق هم میمونن و خواهره حتی خودکشی هم میکنه و...

سلام همگی. چند سالی هست دنبال یه رمانی هستم که دختر ارباب روستایی عاشق یکی از رعیت ها میشه که اسمش رحیم بود ولی چون ارباب و تقریبا کل روستا از رحیم خوششون نمیاد و میگن بچه ی پاکی نیست دختره با رحیم فرار میکنن به يه جای دیگه. بعد توی یه خونه مستاجر میشن که صاحب خونه یه پیرزنی بود که بچه اشو از دست داده بود و انگاری این رحیم بچه ی اون پیرزنه بود... کسی میدونه اسمشو؟
رمان ارباب زاده
 

زریش

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,468
سلام دنبال یه رمان میگردم دختره تو یه خانواده بود ک پدره سکته کرده بود نمبتونست حرف بزنه دوتا برادر و خاهر داشت ولی این‌دختر اصلا مال این خانواده نبود و پدره اینو ب سرپرستی گرفته خیلی باهاش بد بودم و‌بهش تهمت میزنن پرتش میکنن از خونه بیرون برادر ناتنیه ب نام مسیح باهاش ازدواج‌میکنه میزن ی شهر دیگ کسی اسمشو‌میدونه؟
رمان غربت تنهایی
 

minaee9

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
15
امتیازها
33
  • #1,469
سلام دنبال ی رمان تو‌تلگرام آنلاین بود اسم پسره حسام بود و‌دکتر بود ی دختره رو تو‌خونش زندانی کرد و خیلی شنکجه های بدی روش انجام میداد دختره باردار شد و سقط کرد ولی بعدش خوب شد حسام کسی اسمشو میدونه؟؟؟
 
امضا : minaee9

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #1,470
سلام.دنبال رمانی میگردم که زندگی دو برادر رو بازگو میکرد که در زمان جنگ ایران و عراق خانوادشون رو در کردستان از دست میدن و خیلی زیاد آسیب میبینن ، بعد کم کم بزرگ میشن و یه کدومشون خیلی شیطون میشه و همون کم کم عاشق منشی شرکت برادرش میشه .
اسطوره
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا