متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

aydayda

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,641
سلام یه رمانی بود خونده بودم پسره و دختره همو دوس داشتن دختره یدونه داداشم داشت بعدش اینا اکیپی یا نمیدونم فامیلی میرن مسافرت پسره اونجا میشنوه دختره میخواد ازدواج کنه البته دختره میخواست لج پسررو دربیاره ولی مجبور شد بره سر سفره عقد ولی پسره بهش نمیگف چون از مامانش نامردی دیده بود نمیخواست ازدواج کنه بعد که دختره خواست عقد کنه پسره رفت عقدشو بهم ریخت ولی پسره چون مامانش نامردی کرده بود بدبین بود بعد نامزد قبلی دختره براش پاپوش درست میکنه عکسشو با دختره که تو کافه نشستن میده به پسره، پسره فک میکنه زنش بهش نامردی کرده میره خارج درحالیکه اونا بچه دار نمیشدن و بعد از چند وقت دختره حامله شده بود و دختره تازه میخواست بهش بگه بارداره که شوهرش رفته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mfa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,642
سلام دنبال اسم رمانی میگردم که حدود پنج سال قبل خونده بودم
رمان درباره یه دختر عمه و پسر دایی بود،اسم پسره آبان بود ولی دختره رو یادم نمیاد.
آبان تو بچگی خانواده اش رو از دست میده و پیش عموش زندگی میکنه،عموش یه پسر داره که با دختره شیر خورده هستند.مادر و پدر دختره هم از هم طلاق میگیرن.
اونا بزرگ میشن و به هم علاقه مند میشن فکر کنم دختره دبیرستان مزون کار می‌کرد و پدرش فوت میکنه،بعد با آبان ازدواج میکنه.بعد از مدتی آبان نسبت به دختره شکاک میشه،یه روز که پسر عموش رو کنار اون میبینه بهش شک میکنه و باهم دعوا میکنن،زنش رو هل میده که باردار هم بوده،بعد دچار یه سری اختلافات میشن و دختره به شهر دیگه ای میره.بعد از چند سال که دختر به دیدن پسر دایی اش میره آبان رو میبینه و دوباره باهام دعوا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,643
سلام
دوستان یه رمانی چند سال پیش خوندم که اسم شخصیت هاشم یادم نیست خلاصه داستان این جوریه که یه دختری متصدی هتل بود که صاحب نوه هتل از خارج میاد ایران که دختره با پسره سر یه سری اختلافاتی از هتل اخراج میشه و بعد در روستاها متصدی میشه نمی دونم چی میشه پسره عاشقش میشه و یه جوری از طرف هتل آلمان بهش نامه میده و اونم وقتی میره آلمان پسره رو اونجا میبینه و بعدم اونا پیش خانواده ش تو بلژیک میبره که پسره اونجا شرکت داشته
فقط همین قدر یادمه
ظرفیت تکمیل
 

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,644
سلام دنبال اسم رمانی میگردم که حدود پنج سال قبل خونده بودم
رمان درباره یه دختر عمه و پسر دایی بود،اسم پسره آبان بود ولی دختره رو یادم نمیاد.
آبان تو بچگی خانواده اش رو از دست میده و پیش عموش زندگی میکنه،عموش یه پسر داره که با دختره شیر خورده هستند.مادر و پدر دختره هم از هم طلاق میگیرن.
اونا بزرگ میشن و به هم علاقه مند میشن فکر کنم دختره دبیرستان مزون کار می‌کرد و پدرش فوت میکنه،بعد با آبان ازدواج میکنه.بعد از مدتی آبان نسبت به دختره شکاک میشه،یه روز که پسر عموش رو کنار اون میبینه بهش شک میکنه و باهم دعوا میکنن،زنش رو هل میده که باردار هم بوده،بعد دچار یه سری اختلافات میشن و دختره به شهر دیگه ای میره.بعد از چند سال که دختر به دیدن پسر دایی اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,645
یه دختری بود که یه برادر دو قلو داشت بعد اینو وقتی نوزاد بود فروخته بودن
این مادرش که میمیره قبلش بهش میگه برو دنبال خانواده‌ت و قسمش میده اینم میره دیش خانواده واقعیش ولی دوستشون نداشته اونجا با یکی آشنا میشه که از قضا اونم باباش بهش میگه با این ازدواج کن که باباش رو مجبور به یه کاری کنیم خلاصه نامزد میکنن و... برادر دختره هم با دوست قدیمیه دختره که اسمش بهار بود ازدواج می‌کنه

رمان آواز چکاوک​

 

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,646

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,647
سلام یه رمان بود که پسره رو دهنی بودن خیلی وسواس داشت حتی یه جایی فکر کنم از لیوان باباش میخوره،بعد که میفهمه حالش بد میشه و سریع میره سمت دستشویی،،ولی یه جای رمان با دختره سر یخمک دعواشون میشه و یخمک های دهنی دختره رو میخوره،دختره بهش میگه مگه تو از این کار بدت نمیاد؟پسره میگه دهنی داریم تا دهنی، بعد یه جوری بود که انگار دختر داستان تو خونه پسره و خانوادش بود.ممنون میشم راهنمایی کنید.

رمان هیچکی مثل تو نبود​

 
آخرین ویرایش توسط مدیر

sara9999

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
75
پسندها
210
امتیازها
1,048
مدال‌ها
3
  • #1,648
سلام دوباره
دوستان من یه رمانی خوندم که تو اون زن از شوهرش جدا میشه ولی به خاطر آسیب هایی که تهدیدش میکنن مجبور میشه بره پیش شوهرش و با اون زندگی کنه آخر هم دوباره با هم ازدواج میکند اگه کسی اسمشو می‌دونه بگه من این رمان و خیلی وقت پیش خوندم و نه اسمش یادمه نه اسم نویسنده
رمان اخرین برف زمستان روچک کنید
 

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,443
پسندها
40,439
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #1,649
سلام وقت بخیر ببخشیداسم این رمان رو میخواستم
نامزد دختره تو تصادف فوت میشه و خانواده پسر دختر رو مقصر میدونن بعد فوت پسره دختره ک خیلی منزوی میشه دختره رشتش طراحی بوده و یکی از دوستاش دختره رو ب دوستش معرفم میکنه ک اون پسره هم طراح بوده و باهم مزون میزنن
رمان سرکوب
 
امضا : Kalŏn

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا