متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
419
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
  • #1,661
سلام
رمان در مورد یه دختر بود که فکر کنم عاشق همسایه شون بود. می‌رفت پارکی که روبه رو خونه مرد و هر روز منتظرش می‌شد که موقع رفتن به سرکار ببینتش. مرده هم پلیس بود. یه روز تو پارک یه دختره میاد و بهش یه بسته میده که بده به عشقم و بعدش هم معلوم میشه تو این بسته ها مواد مخدر جابه جا میکنن و دختره هم بی گناه مقصر میشه.
یکی از دوستانم خواستن اگه اسمشو میدونید ممنون میشم بگید
 
امضا : vanil

M0000

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
5
امتیازها
3
  • #1,662
سلام من دنبال رمانی میگردم
که یه مرد میخواد از مرز قاچاقی رد بشه ولی مشکلی پیش میاد و مجبور میشه مدتی رو خونه زنی به اسم راضیه یا مرضیه بمونه و این زنه سرپرست چندتا بچه است و تو یکی از روستاهای شهر خوی میمونه
 

Mhg.Mahdis

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,663
سلام من دنبال یه رمانیم که ماجرای یه دختری بود که با رئیس شرکتی که توشه تماس میگیره چون رئیس اون بخش که توش بوده دزدی میکرده فک کنم تو بخش مالی کار میکرد و به رئیسش میگه که اون اینطورمی بوده و خودش میاد جای اون مرده و خیلی مشکلات روحی داره تو اینه نمیتونه خودشو نگاه کنه ‌خیلی بی حسه به همه چی
میشه اگ میدونین بگین؟؟؟
 

kim_dldr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,664
با سلام خدمت تمامی عزیزان
طبق تقاضاهایی که داشتیم مبنی بر زدن این بخش، تاپیک زده شد؛ ولی در صورت رعایت نکردن قوانین تاپیک بسته خواهد شد‌.

قوانین:

●تاپیک برای پیدا کردن رمان های گمنام می باشد، پس لطفا "معرفی" یا "درخواست رمان" نداشته باشید!

●برای پیدا کردن رمان مد نظرتون، فقط کافیه که خلاصه ای از رمان یا نکته های بولد اون‌ رمان که به خاطر دارید رو بنویسید.

●دوستانی که داوطلب کمک کردن در این زمینه هستند و اسم اون رمان مجهول رو می دونند، اول باید بررسی کنند تا مطمئن بشوند که قبلا به اون سوال، پاسخی داده نشده باشه.

●برای پاسخ دادن از *نقل قول کردن* پست شخص مذکور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

lham

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #1,665
سلام من رمانی تو تلگرام به صورت انلاین میخوندم در رابطه با دختری هنرمند که نامزد پسرعموش بود و مجبور شده بود فرار کنه و با فوت پدرش برگشت و روبروی دفتر پسرعموش نمایشگاه برگذار کرد اگر اشتباه نکنم اسم پسرعموش طاها بود کسی میدونه اسم رمان چی هست
 

Ghazal.f

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,666
سلام دنبال رمانی میگردم که چند سال پیش خوندم دختره فراموشی گرفته و سر یه سری جریانات مجبور میشه با یه پسره ازدواج کنه بعدمثل اینکه اینا قبلا عاشق هم بودن ولی خانواده ها اجازه نمیدادن به خاطر فاصله سنشون با هم ازدواج کنن که سر یه جریانی پسره فکر میکنه دختره بهش نامردی کرده دختره میخواد بره دنبالش ولی تصادف میکنه فراموشی میگیره حالا پسره فکر میکنه دختره داره ادا در میاره و نمیدونه دختره فراموشی گرفتته میخواد ازش انتقام بگیره اخرای رمانم دختره میره کیش فکر کنم بعد پسره میره دنبالش فکر میکنه دختره داره با کسی دیگه ازدواج میکنه تصادف میکنه دختره ام همون لحظه قلبش درد میگیره و ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Ghazal.f

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,667
رمانی که توش دختره رو میدزدن به خاطر اینکه یکی از اعضای باند تو کیفش مواد جاسازی کرده بوده بعد به خاطر اینکه دختره چهره های اینا رو دیده بود میخوان بکشنش که همون لحظه رئیس همون باند تیر میخوره و دختره نجاتش میده واسه همین دختره رو میبرن تو گروه خودشون ینی مجبورش میکنن بعد این رئیسه یه رفیق داشت که دست راستش میشده که همش از دختره مراقبت میکنه
 

Baran.83

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,668
سلام من یه رمانی رو قبلا خونده بودم ولی نه اسم خود رمان ونه اسم شخصیت هاش یادمه):
فقط همین قدر یادمه که رمان خون آشامی بود،یه روز که دختره جنگل نزدیک خونشون میره خون آشام دختره رو میبره به قصر مخفی خودشون که یه سیاه هست بعد دختره وقتی میخواد برگرده خونشون خون آشام بخاطر اینکه عاشقش بوده اونو تبدیل میکنه به خون آشام بعدا با هم ازدواج میکنن یه بچه هم به دنیا میارن دختره حافظه شو ازدست داده بعد که همه چیزیادش میاد برمیگرده پیش خانوادش یادمه خون آشامه شب ها تبدیل می شد به خفاش وپرواز میکرد پرواز کزدن رو به دختره هم یاد میده اگه کسی میدونه اسمشو بهم بگید لطفا میدونم خیلیرطولانی نوشتم
 

Baran.83

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
12
امتیازها
33
  • #1,669
سلام من دنبال رمانی میگردم که اسم دختره باده بود و اگه اشتباه نکنم مهندس معماری بود از خارج از کشور میاد ایران و توی یه شرکت مشغول به کار میشه یکی از دیالوگ هاشم این بود که دختره میگفت هیچ چیزی منو هیجان زده نمیکنه مگر اینکه برف قرمز بباره بخاطر همین هم پسره توی عروسیشون برنامه میچینه از آسمون گل رز میباره اسم رمانشو کسی میدونه؟؟؟
رمان خیلی قشنگه زیتون اگه دوست داری بازم رمان نویسنده رو بخونی اسم نویسنده النازپاکپورهستن خیلی رمان هاشون قشنگه وقلم خوبی هم دارن
 
آخرین ویرایش

"Ariyana"

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
31
پسندها
177
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سن
16
  • #1,670
سلام من قبلاً یه رمان نصفه خونده بودمش گمش کردم اگه اسمش رو می‌دونید بگید
یه دختر با اسم وفا به جرم تولید مواد مخدر دوسال زندان می‌افته وقتی آزاد میشه دوستش دوباره بهش پیشنهاد میده که برن سراغ همون کار اما وفا موافقت نمی‌کنه. بعد دختره و دوستش رو گروگان می‌گیرن و دوستش هم می‌کشن.
تا اینجا خوندمش اگه کسی اسمش رو می‌دونه لطفا بگه ممنون
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا