- ارسالیها
- 7
- پسندها
- 10
- امتیازها
- 33
سلام یه رمان بود دختره کامپیوتر خونده بود
بعد خانوادش فکر کنمخارج از کشور بودن اینمبرای یه پرژه اومده بوده ایران بعد ماشینش فکر کنمفراری بود رنگ قرمر بعد یه قسمت از رمان چنتا پسر بع ماشین این تکیه داده بودن بعد به دختره گفتمماشین برا خودمونه دختره ام در ماشینو باز کرد نشست و اینارو رایه کرد بعد دختره با همون پسره که کار میکرده تو پروژه باهاش و شریک دختره بوده ازدواج میکنن
بعد خانوادش فکر کنمخارج از کشور بودن اینمبرای یه پرژه اومده بوده ایران بعد ماشینش فکر کنمفراری بود رنگ قرمر بعد یه قسمت از رمان چنتا پسر بع ماشین این تکیه داده بودن بعد به دختره گفتمماشین برا خودمونه دختره ام در ماشینو باز کرد نشست و اینارو رایه کرد بعد دختره با همون پسره که کار میکرده تو پروژه باهاش و شریک دختره بوده ازدواج میکنن