متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

bahareh.90

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,861
سلام دنبال که رمانم که درباره یه دختره دندون پزشکه که با مامانش و ۲تا از داداشاش زندگی میکنه . یه داداش دیگه هم داره که ازدواج کرده . عاشق دوست یکی از داداش هاش میشه . بعدا پسره ازش درخواست ازدواج میکنه با اینکه دوسش نداره ولی میگه به نظرش چون دختر خوبیه و ملاک هاش رو داره میخواد بیاد خواستگاریش و اینا
فک کنم اسم دختره بهار بود و اسم داداش وسطیه آراد
 
آخرین ویرایش

گلبرگـ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
33
پسندها
50
امتیازها
90
  • #1,862
سلام میشه رمان هایی معرفی کنید که پایانش تلخ باشه و دختره بمیره... یا یه چیزیش بشه مثلا گروگان گرفته بشه، تیر بخوره، تصادف کنه، سرطان بگیره و...
 

جلوه80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,863
سلام دوستان یه رمانی چندسال پیش خوندم دختره دانشجوبودبعد یه استادجوون میاد سرکلاس شون بعدکه دختره میره خونه میبینه عمو وزن عموش که خیلی سال پیش رفتن خارج حالا ازخارج اومدن واستادشو تو خونه شون میبینه و میفهمه پسرعموشه وبعدپسرعموش به دختره میگه کسی نباید تو دانشگاه بفهمه مانسبتی داریم
 

جلوه80

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,864
سلام دوستان یه رمانی چندسال پیش خوندم دختره دانشجوبودبعد یه استادجوون میاد سرکلاس شون بعدکه دختره میره خونه میبینه عمو وزن عموش که خیلی سال پیش رفتن خارج حالا ازخارج اومدن واستادشو تو خونه شون میبینه و میفهمه پسرعموشه وبعدپسرعموش به دختره میگه کسی نباید تو دانشگاه بفهمه مانسبتی داریم
اسمشوکسی میدونه؟
 

yas1821

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
  • #1,865
سلام وقت بخیر
دنبال رمانی هستم که دختره باخالش(یا داییش) زندگی میکردخالش(زن داییش) باهاش خوب نبود پسر خالش (پسر داییش)هم دختره رودوست داشت ولی خالش(یا زن دایش) دوست نداشت زن پسرش بشه دختره استاد دانشگاه بود تو کلاس خیلی جدی بود.باباش مرده مامانش شوهر کرده یه خواهر کوچیک هم داره

شوهر مامانش پولداره مرده مامانش خونه ای که توش زندگی میکنه بنام دختره میزنه دختره اصلا پیش مامانش نمیره بعدا مامانش هم میمیره شوهر مامانش دوتا پسرداشت

یکیش شوخ ویکیش جدی ومغرور دختره میره پیش اینا زندگی میکنه عاشق پسر بزرگه میشه پسره پلیس مخفی هم بود یه روز یه باند خلافکار هردو رو میگیرن میخوان دختررو عذاب بدن تاپسر حرف بزنه اینا که میرن بیرون دختربه پسره میگه خودت بکشم یه تیر بیشتر داخل اسلحه نیست پسره دختره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

Bitab22

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,866
سلام من دنبال یه رمان میگردم پسره دکتر قلب بوده و دختره مریض بود و اینکه دختره از پرورشگاه بزرگ شده بود و به صورت سنتی مسئول پرورشگاه به عقد این پسر دراورده بودش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

آیدای بی شاملو

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سن
23
  • #1,867
سلام دوستان دنبال یه رمانی هستم که یه مقدارش رو خوندم نشد بقیه رو بخونم.
یه دختر به نام ریحانه و پسر به نام امیرحسین که پسرعمه دختردایی هستن پدراشون پولدارن و نامدار همه میشناسنشون پسره از سربازی میاد به گفته پدر و مادرش و خواهراش میرندخاستگاری دختردایی‌اش ولی خودش دلش نیست ولی دخترداییه میگه من خیلی وقته تورو دوست دارم و پسره دودل میشه که مراسم رو به هم بزنه یا نه بعد هم که برای آزمایش میرن پدر دختره براشون ص.ی.غ.ه میخونه اونجا دختره دست پسره رو میگیره و پسره هم تو دلش غوغا میشه و عاشق دختره میشه و....
کسی می‌دونه امشب چیه؟!؟!
 
امضا : آیدای بی شاملو

گلبرگـ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
33
پسندها
50
امتیازها
90
  • #1,868
سلام
سلام من دنبال یه رمان میگردم پسره دکتر قلب بوده و دختره مریض بود و اینکه دختره از پرورشگاه بزرگ شده بود و به صورت سنتی مسئول پرورشگاه به عقد این پسر دراورده بودش
سلام من تکرار نمیشوم رو چک کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

حمیرا

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
5
امتیازها
0
  • #1,869
سلام یه رمان بود که پسره سی و خورده ای سن داشت و نجار بود و از خانواده و خواهر یا برادر فلجش مراقبت می‌کرد و خرج زندگیشون رو درمیاورد و به خاطر اونا ازدواج نکرده بود.همون اول رمان وقتی برای یه دختر سانتال مانتال پولدار کار می‌کرد عاشقش شد ولی بعدا فهمید دختره ازش سواستفاده کرده و برای اینکه حرص دوست پسر قبلی پولدار رو دربیاره با پسره دوست شده که بگه من حاضر شدم با یه پسر بی پول آس و پاس باشم ولی با دوست پسر قبلیم نباشم.خلاصه پسره از عشق و عاشقی ناامید میشه و به اصرار خانواده اش که میگن به فکر زندگی خودت هم باش با یه دختر ساده که آرزوش بوده باباش اجازه بده کنکور بده و دانشگاه بره عروسی میکنه.دختره هم خیلی مهربون و دلسوز بود و پیش خانواده پسره زندگی میکنه و دستش هم پوست تخم مرغی بوده.خلاصه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

PanahKamali123

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
19
امتیازها
33
  • #1,870
سلام یه رمان بود که پسره سی و خورده ای سن داشت و نجار بود و از خانواده و خواهر یا برادر فلجش مراقبت می‌کرد و خرج زندگیشون رو درمیاورد و به خاطر اونا ازدواج نکرده بود.همون اول رمان وقتی برای یه دختر سانتال مانتال پولدار کار می‌کرد عاشقش شد ولی بعدا فهمید دختره ازش سواستفاده کرده و برای اینکه حرص دوست پسر قبلی پولدار رو دربیاره با پسره دوست شده که بگه من حاضر شدم با یه پسر بی پول آس و پاس باشم ولی با دوست پسر قبلیم نباشم.خلاصه پسره از عشق و عاشقی ناامید میشه و به اصرار خانواده اش که میگن به فکر زندگی خودت هم باش با یه دختر ساده که آرزوش بوده باباش اجازه بده کنکور بده و دانشگاه بره عروسی میکنه.دختره هم خیلی مهربون و دلسوز بود و پیش خانواده پسره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا