من دنبال یه رمان میگردم دختره عاشق پسرعمه یا عمو یا نمدونم چیچی بود اون ازدواج میکنه و همسرش حامله اس اینم تو بیمارستان با ی دکتر اشنا میشه با هم میرن نمایشگاه اونجا پسر عمه اینا میبینه به دروغ میگه دکتره نامزدشه
سلام دنبال رمانی میگردم ک خارجی بود و دختر و پسری دوقبو بودن چون خیلی باهم ارتباط قوی داشتن پدر مادشون هرکودومو جدا کرد و جاهای دوری زندگی میکردن و بعد فوت پدرمادرشون ایندوتا پیش هم میان و یه پسره بود ک دختره رو ابنبات صدا میزد و دوسش داشت
سلام. یه رمانی بود در مورد یه شخص که فکر میکنم اسمش ماهور بود.
توی یه شرکت شروع به کار میکنه و بعد ها جنسیت دختر بودن رو انتخاب میکنه و ازدواج میکنه و بچه دار میشه.
بیماری قلبی هم داره.
سلام دنبال یه رمانیم که دختری با برادرش دعواش میشه سرش میخوره زمین و میره تو کما و به ۲۰۰۰و خورده سال پیش سفر میکنه و اونجا جای یه دختری که کاملا شبیه خودشو رو میگیره و ازدواج میکنه و بچه دار میشه بعد که به زمان خودش برمیگرده میگن دیوونه شده میزارن آسایشگاه بعد فرار میکنه و شوهر و بچش که تناسخ یافتنو پیدا میکنه
سلام وقت بخیر
من یه رمان خوندم ک اسمشو فراموش کردم
دختره یه هکره حرفیه که با کمک
دوستاش یه سازمان مخفی درست کرده
شخصیتهای دوم هم دوتا پلیسن که عاشق دوتا دختر دوقلوان
☹☹☹همین
سلام دوستان دنبال یه رمانیم ک دختره مکانیک بود و با اسم برادرش تو مغازه زیر خونش کار میکرد بعد میره دانشگاه مکانیک میخونه یه خواهر ناتنی داشته ب نام اوا ک ازدواج کرده اسمش و یادم نیست
سلام یه رمان بود دختره کامپیوتر خونده بود
بعد خانوادش فکر کنمخارج از کشور بودن اینمبرای یه پرژه اومده بوده ایران بعد ماشینش فکر کنمفراری بود رنگ قرمر بعد یه قسمت از رمان چنتا پسر بع ماشین این تکیه داده بودن بعد به دختره گفتمماشین برا خودمونه دختره ام در ماشینو باز کرد نشست و اینارو رایه کرد بعد دختره با همون پسره که کار میکرده تو پروژه باهاش و شریک دختره بوده ازدواج میکنن