مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

wrazeinab98

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/3/20
ارسالی‌ها
8
پسندها
20
امتیازها
33
سطح
0
 
  • #201
سلام دوستان من دنبال یه رمانی هستم ولی درست یادم نمیاد .
دختره مسلمون هست و پسره مسیحی و این دوتا با هم همسایه بودن یه ماجراهایی پیش میاد بعدش پسره مسلمون میشه جلد دوم هم داشت.
پسره هم انگار با دوستش زندگی میکرد.
 

•|SERAPH|•

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/5/21
ارسالی‌ها
365
پسندها
1,095
امتیازها
7,113
مدال‌ها
11
سطح
9
 
  • #202
کسی این رمان نخونده خیلی وقته دارم دنبالش میگردم اونقدر که تقریبا نصف رمان هایی که خوندم و سه چهار بار دیدم ولی اینو پیدا نکردم
رمان من شیطون نیستم هست
 
امضا : •|SERAPH|•

elimm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/6/21
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #203
سلام دوستان من دنبال رمانیم که چند سال پیش خوندم والان نمیتونم پیداش کنم ممنون میشم کمکم کنین. داستان دختری بود که کاملا سنتی و زیر نظر خانواده با یه نفر ازدواج میکنه و بعد ازدواجم درسش و میخونه بعد که از دانشگاه قبول میشه همسرش ازش میخواد توافقی از هم جدا بشن. بعد از طلاق میره تهران تا بتونه درسش و بخونه اونجا عاشق یکی دیگه میشه اما یکی از همکلاسیاشم عاشق اون پسره و تا جایی که یادمه دختره مشکل روحی داشته با دختره‌م یه جا بودن . بعد چون این دو تا عاشق هم بودن با هم عقد میشن آخرسرم خانواده دختره میفهمن که دخترحامله س.. فقط در این حد یادم میاد
 

arikatuka

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/6/21
ارسالی‌ها
2
پسندها
10
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #204
سلام
دنبال یه رمانی میگردم که اسم پسره سورن بود و ایرانی هم بود و یه دختره که فکر کنم اسمش آدریانا، خلاصه آدری پدرش ایرانی بود اما فارسی بلد نبود و آمریکا زندگی می‌کردن. سورن دکتر بود و دختره پرستار و سورن همش دوست پسرای آدری رو می‌پروند و هی برای هر کدومشون لقب می‌ذاشت، مثلا به یکیشون میگفت هویج، حالا خودمشم دوست دختر داشت، یکی از یکی زشت‌تر و مزخرف‌تر، اما از اولش آدری رو دوست داشت و روز تولد دختره، پدرش براش بلیت کشتی می‌گیره ک اونجا کنسرت و جشن بود ک سورن رو می‌بینه و پیشش میشینه. آها آدریانا هم با یه پسره دوست میشه که خودش یه زن داشت فکر کنم آنید، نمی‌دونم پسره خیلی مهربون بود و دختره کمکش می‌کنه زنش برگرده و یه دخترم داشت که ادریانا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

arikatuka

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/6/21
ارسالی‌ها
2
پسندها
10
امتیازها
30
سطح
0
 
  • #205
سلام
من دنبال یک رمان میگردم که یه دختر بود با دوستای داداشش میرن بیرون بعد جرات حقیقت بازی میکنن دختره جرات رو انتخاب میکنه و مجبور میشه خودشو شکل پسرا کنه و بره تو یه رستوران کار کنه و چون این دختر یه داداش دوقلو داشت اسم و مشخصات اون داداشه رو میده و با گریم و کلاه گیس میره تو رستوانه به عنوان یه پسر.
ولی یبار حالش بد میشه و رئیس رستوران یا پسر رئیس رستوران،اونو میبره بیمارستان و میفهمه که دختره و...
اگه کسی اسمشو میدونه لطفا بگه
فک میکنم عشق یعنی سردرد
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/10/20
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,375
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
سطح
33
 
  • #206
امضا : NEGIN BARZAN~

zahra_z

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/5/21
ارسالی‌ها
352
پسندها
999
امتیازها
5,433
مدال‌ها
8
سطح
7
 
  • #207
امضا : zahra_z

حیران

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/9/20
ارسالی‌ها
170
پسندها
483
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • #208
امضا : حیران

حیران

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
7/9/20
ارسالی‌ها
170
پسندها
483
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • #209
امضا : حیران

hds

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/5/21
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #210
سلام من یک رمان نصفه خوندم درباره یک دختر بود که یک زن و شوهر اونو از خانواده واقعیش دزدین و بزرگ کردن و این دختر در سن ۱۸ سالگی خدمتکار شده بود و جالب تر اینکه اون خانواده ی عمویی خودش بود بعد اسم دختره رو یادم نمیاد که چی بود بعد از چند روز به شمال میرن بعد داداششو میبینه(نمی دونست که داداشش هست)بعد اتفاقی می افته این می خواد برگرده تهران که این حسام(برادرش)میگه این وقت شب تنها می خوای بری بزار خودم برسونمت بعد میرن خونه حسام ،بعد حسام به دختره میگه من امشب مهمان دارم بعد میبرمت . بعد مادر حسام دختره رو میبینه بعد شروع میکنه گریه کردن . و این ادمایی که این دختره رو دزدیده بودن یک عکس برای مادر دختره فرستاده بودن . بعد باباش صبحش دختره رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا