متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Hanieh84

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,202
سلام
من دنبال دوتا رمانم
۱_پسره عرب بود...دختره با برادر پسره دوست بود و پسره یهو ناپدید میشه و خانواده دختره میفهمن و اونو بیرون میکنن بعد مجبور میشه با برادر پسره ازدواج کنه
لعنتی اسمشو یادم نمیاد
۲_یه رمان مافیایی بود ک یه گروهی بودن ک هرکدوم اسم یه رنگ رو داشتن
اسم رییسشون هم سفید بود
دختره هم بنفش ک تک تیرانداز گروه بود.چند جلد بود‍♀️
اسم رمان دومی چند جلدی نور
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Hanieh84

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,203
سلام ببخشید من یک رمانی رو خوندم ولی اسمش یادم رفته موضوع رمان این بود که یه دختری با مدارک پسر خاله مرحومش که اسمش متین بوده وارد یه دبیرستان پسرونه میشه وقتی وارد مدرسه میشه با چند نفر دعواش میشه کمی بعدش یه پسر دیگه از تیزهوشان به اون مدرسه انتقال پیدا میکنه مدرسه برای المپیاد یه تیم درست میکنه که دختره و اون پسری که از تیزهوشان اومده بود و اون چند تا از اون پسرایی که دختره باهاشون دعوا داشت هم بودن فقط یادمه یکی از دوستای شخصیت اصلی پسر اسمش نیما بود و یه صحنه هم یادمه که اینا تو مدرسه گیر افتاده بودن و شبم بود
رفاقت ممنوع
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

حمید سر

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,204
سلام دوتا رمان که چند سال پیش خوندمو اسمشون یادم نیس اگه کسی میدونه بگه ضمنا رمان ها کتاب چاپ شده بودن

یکیشون که زن و شوهری میخاستن از همدیگه جدا شن و این وسط دختر نوجوونشون سعی داره مانع شون شه چون میدونه زن و شوهره هنوز همو دوس دارن و زنه مربی شنا هم هست. در همین حد یادمه

یکی هم رمانی بود که دختره میره خونه دوستش و یادداشت های دوستش که به زبان فرانسه هم بودن فکر کنم رو میبینه و درموردش ازش سوال میکنه و اونم داستان عاشقیشو تعریف میکنه
و اینکه این دختره سعی میکنه این دخترو پسرو باز به هم برسونه
کسی نمیدونه؟؟؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Shady۱۵

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,205
سلام دوستان من دوساله دنبال یک رمانم ولی پیداش نمی کنم رمان راجب دو خانواده بود که زن هاشون تویه بیمارستان بچه شون رو به دنیا آوردن یکی بچه اش دختر بود و اون یکی پسر اما بنا به دلایلی خودشون بچه هاشون رو جابه جا کردن بعدچندسال دختره میره دانشگاه رشته باستان شناسی بعد پسره رو می بینه دختره حواس قوی هم داره همه چیز رو راحت متوجه می شه بعد پسره رو که دید می فهمه پسره در اصل پسر پدرشه،راستی پسره هم خیلی جذبه داره
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

manifest

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,206
سلام، دنبال رمانی میگردم که دختره اسمش آسکی بود و فکر کنم 16 سالش بود. دوست پسرش سعی میکنه با دوستاش بهش دست درازی کنه اما برادر 30 سالش فرزام اجازه نمیده و فرزام درواقع مهندس شرکت پدر آسکیه. از یه طرف مامان آسکی هم مدام به آسکی میگه که با پسر خالش نیما ازدواج کنه و...
ممنون می شم اگه اسم رمانو بهم بگید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Shady۱۵

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,207
سلام دوستان من دوساله دنبال یک رمانم ولی پیداش نمی کنم رمان راجب دو خانواده بود که زن هاشون تویه بیمارستان بچه شون رو به دنیا آوردن یکی بچه اش دختر بود و اون یکی پسر اما بنا به دلایلی خودشون بچه هاشون رو جابه جا کردن بعدچندسال دختره میره دانشگاه رشته باستان شناسی بعد پسره رو می بینه دختره حواس قوی هم داره همه چیز رو راحت متوجه می شه بعد پسره رو که دید می فهمه پسره در اصل پسر پدرشه،راستی پسره هم خیلی جذبه داره
کسی نمی دونه؟؟؟؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Bela

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,208
سلام من یه رمان رو نصفه خونده بودم سرگرد و بانو بود اسمش ولی هرچی میگردم نیست ، دختره تو کاباره کار میکرد یه روز پلیس میاد میگیرتشون و سرگرده که اینو میگیره ازش قول میگیره من شلاق بهت نمیزنم ولی باید .... دختره اخر صیغش میشه و میرن پیش مادر پسره. اسم دختره نگار بود که معروف بود به بانو ، پسره امیرحسین
منم دنبال اسمشم:(
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Irsam_9233

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
  • #2,209
سلام ، یه رمان ترسناک بود دختره یکی از دوستاش به اسم لیلا؟ رو از دست میداد و همش تو خونه میگفت من یه مرد سیاه‌پوش رو می‌بینم ، قرص می‌خورد بعد با فامیلای مادریش یه سفر میره به شمال و اون پسره هم همراهشون میره ، کم کم می‌فهمه که اون پسره همون مرد سیاه‌پوشه .
چیزای محوی یادمه ، لطفا اگه اسمشو می‌دونین بگین :458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06:
 

Fahimeh Ghaderi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,210
رمانی بود که هم سبک و هم زمان با رمان در سایه سار بید اثر پرن ثابت پارتگذاری میشد موضوع این بود که وقتی دختره کوچیک بوده بابای دختره که عاشق مادرش بود که اتفاقی برای مادره میفته که پدرش افسرده میشه و خودکشی میکنه (پدره آهنگساز معروفی بوده) دختره الان بزرگ شده و خودش یه اکیپ نوازنده داره و...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا