متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
482
پسندها
3,063
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • #2,241
سلام به همگی
یه دختری بود تو یه خانواده مذهبی بودن یه خواهر داشت و چهارتا برادر و یه دوست صمیمی به اسم مژگان
دقیق یادم نیست ولی اسم یکی از داداشا مسیح بود و پلیس
و اینا وقتی باباشون میمیره دختره میفهمه که اینا خونواده عموش بودن که باهاشون زندگی میکرده و خودش وقتی به دنیا اومده خونوادش مامان و باباش میمیرن و همه بهش میگفتن نحسه و دختره نصفه شب از خونه میزنه بیرون که مسیح از بیرون برمیگرده و میبینه این داره از خونه میره و حالش خوب نیست وقتی میفهمه که دختره جریان خونواده فهمیده میبره عقدش میکنه و از کارش انتقالی میگیره به شیراز و اونجا باهم زندگی میکنن و کم کم عاشق هم میشن بعد از یکسال میفهمن که شریک داداش بزرگه همه سرش کلاه گذاشته و فرار میکنه و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melin f
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Rominaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
0
  • #2,242
سلام دنبال رمانی میگردم زیاد ازش یادم نیست فقط یادمه پسره طبقه بالایی خونه مادرش زندگی‌میکرد و یه روز که مادر پسره نذری داشته دختره تو حیاط پشتی که اونجا پله به خونه پسره داره با خواهر زاده پسره بازی میکرده لطفا اگر کسی میدونه بهم بگه خیلی دنبالش گشتم
اسم پسره اگه امیر علی بوده باشه فکر کنم پسر بسیجی و دختر قرطی باشه چون شبیه بخشی از اون رمان
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Rominaa

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
9
امتیازها
0
  • #2,243
سلام یه رمانی بود که دختره عاشق پسری به اسم اهورا بود که اهورا عمران خونده بود و پسر عموی دلارام بود یه رفیق داشت به اسم دانیال که دانیال جراح قلب بود و کم کم عاشق دلارام میشه و وقتی اهورا درگیر یه پروژه میشه میادو با عکس های فتوشاپ شده که خودشو جای اهورا جا زده ببه زور با دلارام ازدواح میکنه و دلارام اهمیت نمیده بهش حتی دست ب خودکشی میزنه ولی نمیشه و دراخر عاشق دانیال میشع اسم این رمان چیه؟
کسی اسم این رمان میدونه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

MLO

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,244
سلام، اگه دارم تو جای غلطی درباره‌ی رمانی که اسمش رو نمی‌دونم می‌پرسم؛ لطفا من رو ببخشید. من نتونستم پیدا کنم کجا باید پست بذارم.
رمانی که دنبالش می‌گردم سال‌ها قبل خونده بودم‌اش و رمان وایب قدیمی داشت. رمان غمگینی بود. پسره وضع مالی خوبی نداشت و هم دانشگاه می‌رفت و هم کار می‌کرد. تو یه جای خیلی کوچیکی هم زندگی می‌کرد و اکثرا هم تخم مرغ می‌خورد. دختره ولی وضع مالی خوبی داشت و هردو، پسره و دختره آدمای مهربونی بودن. ولی خانواده‌ی دختره راضی نبود. و پسره هم فک کنم اون دختره رو از طریق دوست دانشگاهیش که اونم ثروتمنده باهاش آشنا میشه. تو این جریان پسره با یه مرده‌ی دیگه هم آشنا میشه که خیلی خونه‌ی بزرگی داره و کلی هم کتاب. ساز هم می‌زنه. ولی مرده تنهاست.
.آخرش هم هر دو خودکشی می‌کنن. اول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

niloofar.n91

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,245
سلام؛
یک رمانی بود خیلی سال پیش خوندم
یه شیخ پولدار عرب میاد ایران یه دختره رو میبینه و برای پسرش میپسنده و دختره رو عقد پسرش میکنه و برمیداره میبره فک کنم کویت، به پسرشم که ظاهرا خیلی لاابالی بوده پیغام میده بیاد خونه.
(درواقع به خاطر همینکه پسرش لا ابالی بوده برای پسرش زن میگیره)
خلاصه پسره میاد خونه باباهه ولی با دوست دخترش که یه دختر خیلی بد و ولنگ و باز بوده، دختره هم برای اینکه غرورش پایمال نشه از پدر شوهرش خواهش میکنه که به پسرش نگه که عقد پسره است و فقط میگه دختره دوست باباشه،
از طرفی پدر شوهره برای دختره معلم خصوصی زبان عربی میگیره بعد معلمه عاشق دختره میشه،
بعد مدتی پسره شیخ هم کم‌کم عاشق دختره میشه ولی دیگه دختره دل کنده بوده و ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Meowwww

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سن
19
  • #2,246
سلام یه رمان خوندم دختره خانواده تعصبی داشته بعد عاشق یکی از اشناهاشون که هم دانشگاهی دختره هم بوده میشه و باهم تو رابطه بودن، بعد مدتی پسره یهو غیبش میزنه و از زندگی دختره میره، بعدش مشخص میشه که مجبور میشه بره، بعد این جدایی دختره خیلی حالش بد میشه این وسط هم پدربزرگ دختره میگه باید با نوه دوستم ازدواج کنی، میخاستن زوری شوهرش بدن، کلا همه دختراشون باید سنتی ازدواج میکردن... دختره خیلی حالش بد میشه و حتی سکته میکنه، بخاطر این حالش داداشش میاد پشت دختره و دیگه مجبورش نمیکنه، حامیش میشه، حالا پسره که نوه دوسته پدربزرگه بوده استاد دانشگاه دختره از اب درمیاد که تازه از خارج برگشته و ادامه...
اسمشو اگر میدونید بهم بگید چون این رمان نصفه بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

صغرا

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,247
با سلام خدمت تمامی عزیزان
طبق تقاضاهایی که داشتیم مبنی بر زدن این بخش، تاپیک زده شد؛ ولی در صورت رعایت نکردن قوانین تاپیک بسته خواهد شد‌.

قوانین:

●تاپیک برای پیدا کردن رمان های گمنام می باشد، پس لطفا "معرفی" یا "درخواست رمان" نداشته باشید!

●برای پیدا کردن رمان مد نظرتون، فقط کافیه که خلاصه ای از رمان یا نکته های بولد اون‌ رمان که به خاطر دارید رو بنویسید.

●دوستانی که داوطلب کمک کردن در این زمینه هستند و اسم اون رمان مجهول رو می دونند، اول باید بررسی کنند تا مطمئن بشوند که قبلا به اون سوال، پاسخی داده نشده باشه.

●برای پاسخ دادن از *نقل قول کردن* پست شخص مذکور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Sadaf68

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,248
یک رمان در مورد دختری که تنها زندگی میکنه و یه پسر بنام عماد مزاحمش میشه و میگه دوستش داره دختره از اون پسر یه بچه داره ولی نمیدونه و عماد دختره و بچه رو میدزده تا با هم زنگی کنند اسم رمان رو یادم نمیاد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

MLO

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,249
سلام.
کسی اسم این رمان رو میدونه؟
محمد یاسین پسری مذهبی و سر به زیر که عاشق یه دختر قرطی میشه و خانوادش با ازدواجشون مخالفت میکنن و خونشون و عوض میکنن تا این دوتا با هم چشم تو چشم نشن...
و محمد یاسینی که از حرص خانوادش تبدیل میشه به یه پسر جذاب و خشک به دور از رفتار مذهبی!
و اما یاسمن...
دختر قرطیمون که به یاد عشقش تبدیل شده به یه دختر آروم و چادری که هزار برابر زیباترش کرده و بدتر از قبل افتاده به جون دل محمد یاسین...
 

diyana_s

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,250
با سلام خدمت تمامی عزیزان
طبق تقاضاهایی که داشتیم مبنی بر زدن این بخش، تاپیک زده شد؛ ولی در صورت رعایت نکردن قوانین تاپیک بسته خواهد شد‌.

قوانین:

●تاپیک برای پیدا کردن رمان های گمنام می باشد، پس لطفا "معرفی" یا "درخواست رمان" نداشته باشید!

●برای پیدا کردن رمان مد نظرتون، فقط کافیه که خلاصه ای از رمان یا نکته های بولد اون‌ رمان که به خاطر دارید رو بنویسید.

●دوستانی که داوطلب کمک کردن در این زمینه هستند و اسم اون رمان مجهول رو می دونند، اول باید بررسی کنند تا مطمئن بشوند که قبلا به اون سوال، پاسخی داده نشده باشه.

●برای پاسخ دادن از *نقل قول کردن* پست شخص مذکور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] صغرا

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
63
عقب
بالا