متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Honiya

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
5
امتیازها
0
  • #2,421
سلام
ی رمان بود دختره بعدچند سال میفهمه فرزند اون خوانواده نیست و از خونه بیرونش میکنن یکی از داداشاش کمکش میکنه و ب شهر دیگه میرن بعد باهم ازدواج میکنن اوایلش برای دخره سخته ک کسی ک ب عنوان داداشش بوده ازدواج کنه
کسی میدونه اسمشو؟
 

هستی۹۹

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
16
امتیازها
33
  • #2,422
فراوون هست این تراژدی بیشتر توضیح بدید.
دقیقا یادم نیست فکر کنم دو جلد بود ،جلد اول فقط همش ناراحت بود که عشقش ازدواج کرده بود و جلد دوم زندگی با عموی پسره بود که ناچارا ازدواج کرده بود باهاش،کلا این دختره میره تو خانواده‌شون و اون پسره و زنش روبروشن، شوهرش که پیشه عموی پسره هم عقیمه،ولی به مرور دختره عاشقش میشه و بچه هم میاره. اسماشون یادم نیست
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
27
 
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
19,962
امتیازها
48,373
مدال‌ها
33
  • #2,423
دقیقا یادم نیست فکر کنم دو جلد بود ،جلد اول فقط همش ناراحت بود که عشقش ازدواج کرده بود و جلد دوم زندگی با عموی پسره بود که ناچارا ازدواج کرده بود باهاش،کلا این دختره میره تو خانواده‌شون و اون پسره و زنش روبروشن، شوهرش که پیشه عموی پسره هم عقیمه،ولی به مرور دختره عاشقش میشه و بچه هم میاره. اسماشون یادم نیست
وقت بخیر خب پس این دوجلد بودن* رمان رو متمایز میکنه وراحت تر میشه پید کرد. براتون پیگیری خواهم کرد ♡_♡
 

هستی۹۹

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
16
امتیازها
33
  • #2,424
دنبال یه رمان دیگه می گردم ولی اسمش دو ساله یادم رفته،،
دختره فکر کنم اسمش آیلین که از بچگی مادرش تصادف میکنه میمیره و پدرش هم از ناراحتی زیاد میره آسایشگاه،که میره پیش خانواده عموش زندگی میکنه ،که پسر عموش خیلی هواش داره و مراقبش ولی دختره کم کم عاشق پسر عمو میشه ،ولی پسر عمو نمیدونه، دختره کمی افسرده هم هست که زن عموش باهاش زیاد خوب نیست،که دختره به پسر عمو ابراز میکنه عشقش و اونم عاشق آیلین میشه و طی جریاناتی آیلین با خالش میره خارج که برمیگرده پسر عمو باهاش قهر میکنه بقیش یادم نیست ولی در اخر پسر عمو ام اس میگیره ،لطفا برام پیدا کنید ،متشکرم
 

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
27
 
ارسالی‌ها
2,514
پسندها
19,962
امتیازها
48,373
مدال‌ها
33
  • #2,425
دنبال یه رمان دیگه می گردم ولی اسمش دو ساله یادم رفته،،
دختره فکر کنم اسمش آیلین که از بچگی مادرش تصادف میکنه میمیره و پدرش هم از ناراحتی زیاد میره آسایشگاه،که میره پیش خانواده عموش زندگی میکنه ،که پسر عموش خیلی هواش داره و مراقبش ولی دختره کم کم عاشق پسر عمو میشه ،ولی پسر عمو نمیدونه، دختره کمی افسرده هم هست که زن عموش باهاش زیاد خوب نیست،که دختره به پسر عمو ابراز میکنه عشقش و اونم عاشق آیلین میشه و طی جریاناتی آیلین با خالش میره خارج که برمیگرده پسر عمو باهاش قهر میکنه بقیش یادم نیست ولی در اخر پسر عمو ام اس میگیره ،لطفا برام پیدا کنید ،متشکرم
کلا توخط عمو پسرعمو کار میکنه ذهنت وعلاقت واسه خوندن هستی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m._.r

zaritala

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
146
امتیازها
480
مدال‌ها
1
  • #2,426
سلام بچه ها من به رمان خونده بودم
دختره خانوادش مرده بودن خودش معمار بود یه دوستی داشت اسمش پروانه بود که تو شرکت رقیب شرمت خودش کار میکرد بعد مادربزرگ پروانه مشکل داشت واسه عملش این دختره به رئیس شرکت گفت که رییس شرکتش یه درخواست داشت ازش
اگه کسی میدونه اسمشو بگه لطفا
مرسی
 

Miss.nabati

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
18
امتیازها
33
سن
25
  • #2,427
سلام
رمانی هست با موضوع ازدواج اجباری یا صوری و پلیسی
اسم دختر رو یادم نیست ولی اسم پسر مهرداد بود
قسمتی از رمان که یادم هست این بود که دختر با دوستاش فکر کنم اردو دانشگاهی رفته بودن شمال
کنار ساحل آهنگ چقدر تنهایی بده از ۲۵ بند رو میزنه و میخونه و فکر می‌کنه شوهرش خارج از کشور در حالی که تو شمال تو جنگل میبینتش و شوهرش میاد تو جمع دوستاش که گیتار میزدن بعدش دعوتشون می‌کنه به رستوران که به رستوران حمله میشه و اون موقع متوجه میشه مهرداد پلیس هست
حس میکنم اسم رمان بازی یا یه همچین اسمی باشه ممنون میشم اگه اسمشو میدونید بگید یا لینک رمان رو بزارید هر چی گشتم پیداش نکردم
 

Hastam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
5
امتیازها
3
سن
20
  • #2,428
راستش یه رمانی بود که یه دختر جیب بر بود که پلیس میگیرتش فقط یکمش یادم مونده که میبرتش تو بازداشتگاه اما از اونجا هم فرار میکنه اسمش رو اگه میدونید بگید
 

Hastam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
5
امتیازها
3
سن
20
  • #2,429
سلام
یه رمانی رو چندسال پیش خوندم که یه دختر پرورشگاهی بود که با یه پسر پزشک که خانواده پولداری داشته ازدواج می‌کنه ، پسره برای اینکه دختره ازش جدا بشه و با کسی که دوستش داره ازدواج کنه وانمود می‌کنه تمام ثروتش رو از دست داده اسم پسره سیاوش بود فکر کنم ، دختره عروسک درست میکرد و بعد از طلاقش هم می‌ره پیش مسئول پرورشگاه مرضیه خانوم که به پسره پرستار هم داشت و برای دختره حکم برادر داشت ، این پسره هم با دختر اقوام سیاوش ازدواج می‌کنه و سیاوش و دختر داستان دوباره باهم روبه رو میشن
کسی اسم این رمان رو میدونه؟؟؟
منم دنبالشم پیدا کردی بگو
 

Ana.A

نو ورود
سطح
7
 
ارسالی‌ها
37
پسندها
688
امتیازها
3,603
مدال‌ها
7
  • #2,430
سلام بچه ها من به رمان خونده بودم
دختره خانوادش مرده بودن خودش معمار بود یه دوستی داشت اسمش پروانه بود که تو شرکت رقیب شرمت خودش کار میکرد بعد مادربزرگ پروانه مشکل داشت واسه عملش این دختره به رئیس شرکت گفت که رییس شرکتش یه درخواست داشت ازش
اگه کسی میدونه اسمشو بگه لطفا
مرسی
سلام
رمان سنگ قلب مغرور رو چک کنید
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
61
عقب
بالا