متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Minahajivand

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #2,401
سلام
من دنبال یه رمانیم که اسم دختره ستاره بود و نامزدش سعید و میکشم بعد یه خلافکار به شهاب میدزتتش
 

m.nasiri

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
6
امتیازها
0
  • #2,402
سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو‌ محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی می‌کنه یبار از ی پسر دزدی می‌کنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج می‌کنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
 

f.ghahari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
10
امتیازها
30
  • #2,403
سلام یه رمانی بود ک دختره بعد از عقد جدا شده بود دکتر بود میره یه بیمارستان دیگه ولی شوهر سابقش میاد اونجا واسه کار بهد سهامدار اون بیمارستان یه پسر خیلی جدیه ک همش یه دختره اخطار میده بهد وسطای داستان دختره صیغه یکی میشه ک پسره قبلا دوسش داشت ولی بعد پسره میمیره و اون سهامداره ازش مواظبت میکنه
رمان عبور از غبار
 

❁S.NAJM

پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
سطح
13
 
ارسالی‌ها
616
پسندها
5,076
امتیازها
21,973
مدال‌ها
15
سن
23
  • مدیر
  • #2,404
سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو‌ محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی می‌کنه یبار از ی پسر دزدی می‌کنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج می‌کنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
درووود، خلاصه‌تون به رمان «دختری که من باشم» تا حدودی شباهت داره.
 
امضا : ❁S.NAJM

Popak

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,405
سلام اسم رمانو بگید
یک دختر که پدر و مادر بزرگ پولدارش زندگی می‌کنه و پدر و مادرش تو روستا هستن یک دوست پسر هم داره ک اهل اون روستاست و خب پدر دوست پسرش هم ارباب اون روستاست، این دختر و پسر باهم قصد ازدواج دارند ک پسره به پدرش میگه ولی پدرش مخالفت می‌کنه ولی بعدش پدره به طرز عجیبی که موافقت می‌کنه با ازدواجشون اما پدر دوست پسرش ب جای دوست پسر دختره خودش سر سفره عقد میشینه دختره هم فکر کنم ۱۷ یا ۱۶ سالش می بود اسمشو بگید ممنون میشم..
اسم پسره فکر کنم اشکان بود و یک خواهر هم که داشت احیانا فرح...
 
آخرین ویرایش

f.ghahari

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
10
امتیازها
30
  • #2,406
یکی غریبه ای اشناس دختره با ایلیا ازدواج میکنه یکی غریبه اشنا که هلما زن پسر عمش میشه که تو مطبش کار میکرده
دوتائن
تمام قلبم مال تو
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Popak

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,417
پسندها
40,324
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #2,407
سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو‌ محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی می‌کنه یبار از ی پسر دزدی می‌کنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج می‌کنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
درود.
رمان همیشه یکی هست رو چک کنید.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m._.r

Popak

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #2,408

Hastam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
5
امتیازها
3
سن
20
  • #2,409
یه رمانی هستش که اسمشو نمیدونم راجع به دختریه که بخاطر بدهی باباش با یکی ازدواج میکنه که این دخترو خیلی دوست داره بعدا طلاق میگیرن ولی دختره بار.دار بود اسم پسره هم نمیدونم بهنام بود یا چی تازه اش هم برادر پسره با خواهر دختره میخواستن ازدواج کنند
 

Hastam

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
5
امتیازها
3
سن
20
  • #2,410
یه رمانی هستش که اسمشو نمیدونم اول پارت اینجوریه که دختریه که از شوهرش محمد جدا میشه بعدش میره خونه خاله‌اش بقیش یادم نیست م ال خیلی وفت پیشه اما اخرش باز هم با پحمد ازدواج میکنه فک کنم
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
62
عقب
بالا