سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی میکنه یبار از ی پسر دزدی میکنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج میکنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
سلام یه رمانی بود ک دختره بعد از عقد جدا شده بود دکتر بود میره یه بیمارستان دیگه ولی شوهر سابقش میاد اونجا واسه کار بهد سهامدار اون بیمارستان یه پسر خیلی جدیه ک همش یه دختره اخطار میده بهد وسطای داستان دختره صیغه یکی میشه ک پسره قبلا دوسش داشت ولی بعد پسره میمیره و اون سهامداره ازش مواظبت میکنه
سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی میکنه یبار از ی پسر دزدی میکنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج میکنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
سلام اسم رمانو بگید
یک دختر که پدر و مادر بزرگ پولدارش زندگی میکنه و پدر و مادرش تو روستا هستن یک دوست پسر هم داره ک اهل اون روستاست و خب پدر دوست پسرش هم ارباب اون روستاست، این دختر و پسر باهم قصد ازدواج دارند ک پسره به پدرش میگه ولی پدرش مخالفت میکنه ولی بعدش پدره به طرز عجیبی که موافقت میکنه با ازدواجشون اما پدر دوست پسرش ب جای دوست پسر دختره خودش سر سفره عقد میشینه دختره هم فکر کنم ۱۷ یا ۱۶ سالش می بود اسمشو بگید ممنون میشم..
اسم پسره فکر کنم اشکان بود و یک خواهر هم که داشت احیانا فرح...
سلام و درود
وقت بخیر
ببخشید ی رمانی رو چند سال پیش خوندم اسم شخصیتها یادم نیست
خلاصه ای ک تو ذهنمه دختر تو محله فقیر نشین بزرگ شده همیشه با تیپ پسرونه هست و دزدی میکنه یبار از ی پسر دزدی میکنه بعدها بعنوان آبدارچی تو شرکت همون پسره مشغول ب کار میشه و کم کم ادامه تحصیل میده و از آخر وکیل میشه با همون پسر هم ازدواج میکنه
ممنون میشم اسمش رو اگه کسی می دونه بهم بگه
یه رمانی هستش که اسمشو نمیدونم راجع به دختریه که بخاطر بدهی باباش با یکی ازدواج میکنه که این دخترو خیلی دوست داره بعدا طلاق میگیرن ولی دختره بار.دار بود اسم پسره هم نمیدونم بهنام بود یا چی تازه اش هم برادر پسره با خواهر دختره میخواستن ازدواج کنند
یه رمانی هستش که اسمشو نمیدونم اول پارت اینجوریه که دختریه که از شوهرش محمد جدا میشه بعدش میره خونه خالهاش بقیش یادم نیست م ال خیلی وفت پیشه اما اخرش باز هم با پحمد ازدواج میکنه فک کنم