متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

تسنیم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
65
امتیازها
103
  • #281
سلام دنبال یه رمانی میگردم که دختره اسمش ماهی بود خانوادش خیلی سرشناس و معروف بودن خواهرش هم می خواسته ازدواج کنه بعد عموی شوهر خواهرش خیلی روی رفتار و حرکات ماهی حساس بود و اول رمان که شروع می شه دختر برای اینکه با مهمان هاشون مواجه نشه داشته از دیوار بالا می رفته که بره تو اتاق ولی عموی شوهر خواهرش مچش رو می گیره و همین پسره جون هم بوده رمان رو توی تلگرام چند پارتش رو خوندم الان هرچی می گردم پیداش نمی کنم در ضمن رمان قبل از شروع نیست
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #282
دنبال یه رمانیم که دختره با خواهر بزرگش
و پدر مادرش زندگی می‌کنه که یه روز پدر
و مادرش میمیرن و تو وصیتشون نوشتن
که خواهرت خواهر واقعیت نیست و بچه ی
ما نیست و جای پدر مادرش هم که تو روستا
زندگی می کنن هم می دن این خواهر بزرگه
که ماجرا رو می فهمه می ره اون روستا
دنبال پدر و مادرش بعد دختره از طریق
وکیل پدر مادرش میفهمه که خواهرش رفته
اونجا و میخوان بزور شوهرش بدن اون
می ره دنبال خواهرش ومراسمو بهم می‌زنه
بعد یه ماجراهایی پیش می یاد که اونجا
می مونن اون روستا یه اربابی هم داره که
دختره رو خیلی اذیت می کنه اینا آخرش
عاشق هم میشنو باهم ازدواج می کنن
لابه لای این اتفاقا هم دختره با یه پسر
فقیر کفاش آشنا می شه که یه مادر مریض
و یه خواهر کوچولو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #283
سلام! امیدوارم دیگه اسم این رو بدونید!
درباره‌ی یه دختره که تو یه شرکت کار می‌کنه و اخلاقش بشدت بده. میخواد یه مسافرت کاری بره، اما فقط کسایی رو می‌برن که متاهل باشن. یه روز که بیش از حد عصبی بود، داشت توی راهروی شرکت با دوستش راه می‌رفت که به یکی خورد و افتاد روی زمین. وقتی بلند شد یه پسره رو دید که اسمش عماد بود که اونم مسخره‌ش کرد. بعد چند وقت، می‌فهمه که اونم کارمند همون شرکته و مجرده، میخواد به همون مسافرت بره، اما نمیتونه. بعد یه قسمتی بود که دختره برای خودش غذا آورده بود که پسره غذاش رو میخوره و دختره هم از لجش، توی غذاش آب می‌ریزه و پسره دلخور میشه. بعد دختره به عماد با زور دوستش میگه که عقد کنن و برای کارشون، اسمشون بره تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #284
امضا : NEGIN BARZAN~

Hana138

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
0
  • #285
سلام دوستان دنبال یه رمانی میگردم که دختره تو یک روستایی زندگی میکرده و تو سن کم میخواستن اونو زن چندم ی مرد کنن ولی شب عروسی فرار میکنه و ی زن و شوهر اونو ب فرزند خوندگی قبول میکنن با یکی از پسرای اقوام دوستش دوست میشه و بعد پسر اونو میبره تو ی خونه و خونه رو آتیش میزنه ولی دختره نجات پیدا میکنه اما صورتش یکم میسوزه و بعد با کمک یکی ک مثل برادرش بود از کشور خارج میشه و کم کم عاشق دوست ب اصطلاح برادرش میشه
 

Fatemeh74os

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #286
سلام به همه
من چندسال پیش یه رمان خوندم درباره دختر و پسری بود که دخترخاله پسر خاله بودند و قرار بود ازدواج کنند ولی به دلیلی پسر مجبور میشه با خواهر دختر ازدواج کنه بعد پسر که فکر میکنم اسمش منصور بود نمیتونست عشق اولش رو فراموش کنه و مدام به دخترخاله که عاشقش بود ابراز عشق میکرد و….

متاسفانه اسم رمان رو فراموش کردم
ممنون میشم اگر کسی میدونه بگه
 

hamedana313

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
12
پسندها
33
امتیازها
33
  • #287

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #288
سلام
من دنبال ی رمانم دختره وقتی کوچیک بوده دشمن خانودشون میدتش ب ی خانواده دیگه
اسمش میشه ملودی
وقتی ک مامان و بابا ی تقلبیش میمیرن داداشش ک اسمش مانیه اذیتش می‌کنه
بعد میفروشتش ب ی مرد دیگه اونم هی اذیتش می‌کنه
ی روز خیلی میزنتش بیهوش میشع میبرتش بیمارستان مامان اصلیش بیمارستان بوده بعد از روی شباهتش میفهمه بچه خودشه(همه اینا تو آخر داستان دکتر دختره ب پسر داستان میگع)
بعد چند سال ک دختر بزرگ میشه (و اسمش تغییر کرده و نمیدونم چیه)مامان و بابا اصلیش میمیرن و اون میمونه و ارث بزرگی و چند تا کارخونه و شرکت
ی روز ک از شرکتش میاد بیرون میخوره ب ی پسری
اسم پسره سیاوشه بعد کلکل میکنن ولی سیاوش میشع حسابدار شرکت دختر
کم کم دختره عاشق سیاوش میشه
ی روز تولد پسر عمو دخترس میبینه سیاوش هم اونجاس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Par._.niya

Adf

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
  • #289
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم ک دختره خیلی پولداره و شروعشم توی پارکه که میخان کیف دختره رو بزنن اما پسره میاد کمکش میکنه پسره وضع زیاد خوبی نداره دختره هم که ازش خوشش میاد تظاهر میکنه که هم سطح خودشه بعد پسره میفهمه جدا میشن و بعدش تو شرکت پدر دختره کار میکنه و باهم اوکی میشن باز
لطفا اگر کسی اسم رمانو میدونه بگه:458163-cdc46d836b862581c9eadd9fea1d090d:
 

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #290
سلام دوستان دنبال رمانی میگردم ک دختره خیلی پولداره و شروعشم توی پارکه که میخان کیف دختره رو بزنن اما پسره میاد کمکش میکنه پسره وضع زیاد خوبی نداره دختره هم که ازش خوشش میاد تظاهر میکنه که هم سطح خودشه بعد پسره میفهمه جدا میشن و بعدش تو شرکت پدر دختره کار میکنه و باهم اوکی میشن باز
لطفا اگر کسی اسم رمانو میدونه بگه:458163-cdc46d836b862581c9eadd9fea1d090d:
اسمش دلمو برگردونه:973:
 
امضا : Par._.niya

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
67
عقب
بالا