متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #291
سلام من قبلاً یک رمانی را خوانده بودم اسم های شخصیت هاش را یادم نیست فقط بخشی از این داستانو یادم هست که سه تا دختر که دوست های صمیمی هستن برای سفر میرن کیش و اونجا با سه تا پسر که برای کار آمده بودند کیش برخورد میکنن که اولش با هم دیگه شروع میکنن کل کل کردن و بعد عاشق همدیگه میشوند
کلکل شش نفره رو چک کن
 
امضا : Par._.niya
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #292
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
کی گفته من شیطونم
یکی از بهترین رمانهایی ک خوندم:458047-6dc8ffbbdef9cc2a2419e3bb0fa8d8d5:
 
امضا : Par._.niya

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #293
سلام
دنبال یه رمانی میگردم که اسم پسره سورن بود و ایرانی هم بود و یه دختره که فکر کنم اسمش آدریانا، خلاصه آدری پدرش ایرانی بود اما فارسی بلد نبود و آمریکا زندگی می‌کردن. سورن دکتر بود و دختره پرستار و سورن همش دوست پسرای آدری رو می‌پروند و هی برای هر کدومشون لقب می‌ذاشت، مثلا به یکیشون میگفت هویج، حالا خودمشم دوست دختر داشت، یکی از یکی زشت‌تر و مزخرف‌تر، اما از اولش آدری رو دوست داشت و روز تولد دختره، پدرش براش بلیت کشتی می‌گیره ک اونجا کنسرت و جشن بود ک سورن رو می‌بینه و پیشش میشینه. آها آدریانا هم با یه پسره دوست میشه که خودش یه زن داشت فکر کنم آنید، نمی‌دونم پسره خیلی مهربون بود و دختره کمکش می‌کنه زنش برگرده و یه دخترم داشت که ادریانا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Par._.niya

دختر خوشگل

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #294
سلام وقتتون بخیر چند وقت پیش یک رمان خوندم پسره توش وکیل بود اما کار بلد نبود خودش قبلا طلاق گرفته بود و یک پسر بچه داشت دختره هم چند ساله پیش به زور برادراش با یک مردی که از خودش خیلی بزرگتر بود ازدواج میکنه که اون مرده یک زن ديگم داشته خلاصه رفتار مرد با دختر خیلی بده وقتی دختر حامله میشه زن اول مرده یک جوری باعث میشه بچه ی دختر بمیره بعد به شوهر میگه دختر خودش بچه رو کشته مردم اول دختر رو میزنه بعد با یکم تحقیق ميفهمه زن اولش باعث مرگ بچه شده وقتی برمی گرده از دختر عذرخواهی کنه دختر خودکشی کرده بوده البته نمرده اما زن اول مرده اون مرده رو و میکشه و یک جوری وانمود میکنه انگار کار دخترس بعد اون پسر وکيله ، وکیل دختر میشه و ...
 

دختر خوشگل

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #295
کسی اسم رمان من و نمی دونست آيا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

XAysanX

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
93
پسندها
493
امتیازها
2,803
مدال‌ها
6
  • #296
امضا : XAysanX
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #297
یه رمان هست که دختره دانشجوی وکالت بوده بعد سر یه پرونده که فکر می کرده حکم اشتباس بعد میره وکیلرو می دزده ولی بعدا می فهمه وکیله نامزدش بوده که حافظشو از دست داده بوده و آخرش دوباره با هم ازدواج می کنن
اینو منم پرسیده بودم، ولی پیداش کردم اسمشو، گروگان گیر دوست داشتنی
 
امضا : NEGIN BARZAN~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #298
دنبال یه رمانیم که دختره با خواهر بزرگش
و پدر مادرش زندگی می‌کنه که یه روز پدر
و مادرش میمیرن و تو وصیتشون نوشتن
که خواهرت خواهر واقعیت نیست و بچه ی
ما نیست و جای پدر مادرش هم که تو روستا
زندگی می کنن هم می دن این خواهر بزرگه
که ماجرا رو می فهمه می ره اون روستا
دنبال پدر و مادرش بعد دختره از طریق
وکیل پدر مادرش میفهمه که خواهرش رفته
اونجا و میخوان بزور شوهرش بدن اون
می ره دنبال خواهرش ومراسمو بهم می‌زنه
بعد یه ماجراهایی پیش می یاد که اونجا
می مونن اون روستا یه اربابی هم داره که
دختره رو خیلی اذیت می کنه اینا آخرش
عاشق هم میشنو باهم ازدواج می کنن
لابه لای این اتفاقا هم دختره با یه پسر
فقیر کفاش آشنا می شه که یه مادر مریض
و یه خواهر کوچولو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #299
سلام دوستان دنبال یه رمانی میگردم که دختره تو یک روستایی زندگی میکرده و تو سن کم میخواستن اونو زن چندم ی مرد کنن ولی شب عروسی فرار میکنه و ی زن و شوهر اونو ب فرزند خوندگی قبول میکنن با یکی از پسرای اقوام دوستش دوست میشه و بعد پسر اونو میبره تو ی خونه و خونه رو آتیش میزنه ولی دختره نجات پیدا میکنه اما صورتش یکم میسوزه و بعد با کمک یکی ک مثل برادرش بود از کشور خارج میشه و کم کم عاشق دوست ب اصطلاح برادرش میشه
آساره یا ستاره و جاوید!
رمانش خیلی خوشگله! اسم اونی که عین داداشش بود و درواقع یکی از اقوامش بود، یاشار بود و تو یه مهمونی، یه خدمتکار به آساره میخوره و آساره میخوره به جاوید و رژ لبش به پیراهن جاوید، دقیقا روی قلبش میوفته و از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

آرشآ

رو به پیشرفت
سطح
11
 
ارسالی‌ها
106
پسندها
3,753
امتیازها
16,263
مدال‌ها
8
  • محروم
  • #300
سلام خسته نباشیدبنده رمانی رو خوندم همین جند پقت پیش که اسمشو یادم رفته
درمورد ی پسر مغرور و ی دختر بود
پسره باباش شرکت داشت و هرموقع پول به دستش میومد یه مغازه ای هم میزد

پسرش میخواست شرکت بزنه و باباش شرط گزاشته بود که باید ۱ سال توی بوتیکشون کار کنه

اونم ناچارا قبول میکنه وقتی میره بوتیک بعدش ی دختر رو استخدام میکنن که کلی با هم کلکل میکنن این دوتا تا اخر یروز باید این پسر با اونیکی فروشنده دختر برن ترکیه و جنس بیارن ک نمیشه و با اونیکی دختر ک اسمش شیوابود میرن
توی ترکیه پسره به دختره ابراز علاقه میکنه و....

میتونید بگید اسمش چیه؟
 
امضا : آرشآ

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
67
عقب
بالا