متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Negar6269

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #261
سلام دوستان من دنبال به رمان میگردم که دختر خیلی پولداره سر ماجراهایی فقیر میشن و یه روز پدرش اون رو به یه فرد میفروشه پسر عاشق دختر و اینجوری دختر رو بدست میاره ولی دختر نه تا اینکه کم کم دختر هم عاشقش میشه و یه سری اتفاقات واسشون پیش میاد و سر سر یه قضیه دختر رو میدزدن و بعد به پسره دختره رو پیدا میکنه ولی درحال مرگ چون کسایی که دزدیدنش میخوان قلب دختره رو از بدنش جدا کنن و همون لحظه که چاقو رو فرو میکنن تو بدنش پلیس میرسه و نجاتش میده همینقدر یادمه ممنون میشم اگه اسمشو میدونین بهم بگید
 

Parisa_7349

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
9
امتیازها
0
  • #262
سلام دوستان
من قبلا رمانی روخوندم که الان هرچی میگردم پیداش نمیکنم
خلاصه رمان: دختری به اسم آنیتا که بخاطر مدل لباس پوشیدنش و اینا کسی سمتش نمیومده تو دانشگاه از پسری به اسم آریا خوشش میومده ولی بخاطر تیپش و اینا..
اونم از کیوان که آوازه‌ش تو کل دانشگاه پیچیده میخواد که کمکش کنه کیوان دوست آریاست(آریا هم ناراحتی قلبی داره) ولی بعد ها متوجه میشه که آریا رو فقط مثل یه برادر دوست داره و عاشق کیوان میشه(آریا فوت میکنه اگه اشتباه نکنم)
ممنون میشم اگه اسم رمانو بگین
فک نکنم اون باشه ولی اخرش یکم شبیه رمان دلواپس توامه
 
امضا : Parisa_7349

._dayana

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #263
سلام دنبال یه رمان میگردم اسم شخصیتهاش یادم نیست دختره خیلی شیطون بعد یه روز استاد جدیدشون میاد دختره نمیشناسدش کلی بلا سر استاده میاره وقتی میره خونه میفهمه استاده همون پسر عموشه که تازه از خارج برگشته کم کم عاشق پسر عموش میشه ولی اون دوباره برمیگرده میره خارج دختره افسرده میشه به پدر و مادرش میگه خونشونو عوض کنن بعد از پنج سال دوباره پسر عموش برمیگرده
رمان کی گفته من شیطونم
اسم شخصیت هایش هم آرمان و ساحله
 

DELNAZ_N (TARANEH)

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,651
پسندها
13,043
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
  • #264
اون رمان که دختره پدرو مادر و بردارش لندن میمیرن اسم خودش یادم نیست ولی اسم برادرش اریانا بود دایی که فکر میکنه پسر داییشه فکر کنم ایلیا بود پسر عموشم که متخصص قلب بود اریوند یه چیزی تو این مایه ها

اون یکیم دختره یادم نیست پسره کیارش بود و اهورا و داداش کیارش فک کنم
ببخشید اصلیارو میگم درست یادم نیست محتوای داستان یادمه ها ولی شخصیت ها نه
خلاصه رمانِ اوّل، به رمانِ چه خوبه عاشقی به قلم زهرا ارجمند‌نیا نزدیک هست.
اسم دخترِ مانیا بود.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

DELNAZ_N (TARANEH)

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,651
پسندها
13,043
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
  • #265
سلام رمان درباره ی پسره س که اسمش امیر حسینه و دکترع زنش تو تصادف فک کنم میمیره و ی نامه برا امیر حسین میزارع ت اون نامه نوشته ک امیر حسین باید با دوست زنش ازدواج کنه دوست زنش ک اسمشو یادم نیس ی دخترع ک مامان باباش مردن. الان دختره با عمو زن عموش زندگی می‌کنه در ضمن امیر حسین با مامان بزرگش زندگی میکنه
رمان: بذار حس کنم با منی.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Faryba

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #266
سلام به همگی
من دنبال یک رمانم که دختره توش معلم بود و عاشق پسری که پدرش به فرزندی قبول کرده بود، شده بود ( خواهر های بزرگترشم قبلا عاشق این پسره شده بودن) این پسره هم قبلا یکبار ازدواج کرده بود و جدا شده بود و دختره خانوم سابقش شاگرد این دختر معلم بود. یکجا هم یادمه پدر دختره میخواست خونشون رو اتیش بزنه فکر کنم به خاطر پول نادرستی که در اورده بود و دختره و پسره میرن دنبال کارهای پدره.ببخشید طولانی شد.مرسی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

BLACK.1385

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #267
سلام من چند وقت پیش ی رمان خوندم که دختر روز اوله دانشگاش بود و میره دانشگاه تو حیات میخوره به ی پسره و میفته روش و بعدش میفهمه خاهره پسره که اسمش ایسانه استاد دانشگاه دخترست میشه لطفا کمک کنید
 

ستاره من

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
21
پسندها
40
امتیازها
40
  • #268
سها دختر تخسیه که پدرش تصمیم میگیره اون رو تو سن کم به عقد پسر خان ،سینان در بیاره اما سینان که نصف عمرش رو تو آمریکا درس خونده بعد از گذشت شب ازدواجشون سها رو ول میکنه و به تهران میره سها میخواد فراموشش کنه اما دوماه بعد متوجه میشه بارداره و وقتی میخواد سقط کنه میفهم بچه ها سه قلو ان در صورت سقط ممکنه جونش رو از دست بده! دو سال بعد اون مادری 18ساله ست که با سه قلوهاش به تهران میره و دانشگاه ثبت نام میکنه اما درست روز اول متوجه میشه استاد جدی و سختگیری که همه ازش حرف میزنن کسی نیست ب جز سینان دانش پژوه ، شوهر و پدر سه قلوها ی سها!


کسی اسم این رمانو میدونه ؟؟؟؟؟؟
استاد -دانشجوی -شیطون
نویسنده ناشناس
 

XAysanX

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
93
پسندها
493
امتیازها
2,803
مدال‌ها
6
  • #269
دنبال یه رمانیم که دختره با خواهر بزرگش
و پدر مادرش زندگی می‌کنه که یه روز پدر
و مادرش میمیرن و تو وصیتشون نوشتن
که خواهرت خواهر واقعیت نیست و بچه ی
ما نیست و جای پدر مادرش هم که تو روستا
زندگی می کنن هم می دن این خواهر بزرگه
که ماجرا رو می فهمه می ره اون روستا
دنبال پدر و مادرش بعد دختره از طریق
وکیل پدر مادرش میفهمه که خواهرش رفته
اونجا و میخوان بزور شوهرش بدن اون
می ره دنبال خواهرش ومراسمو بهم می‌زنه
بعد یه ماجراهایی پیش می یاد که اونجا
می مونن اون روستا یه اربابی هم داره که
دختره رو خیلی اذیت می کنه اینا آخرش
عاشق هم میشنو باهم ازدواج می کنن
لابه لای این اتفاقا هم دختره با یه پسر
فقیر کفاش آشنا می شه که یه مادر مریض
و یه خواهر کوچولو داره و بقیه اتفاقا که زیاد
یادم نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : XAysanX
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

..._...

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
  • #270
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
70
عقب
بالا