متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,253
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • #331
امضا : Negar.Dayani
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Mahdiyeh banoo

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
9
امتیازها
0
  • #332
سلام دوستان یه رمان بود که یه دختر خبرنگار بود وه به پسرا فوبیا داشت و توسط یه گانگستر به اسم رامان گروگان گرفته میشه و به مرور زمان عاشق هم میشن و در اخر با هم ازدواج میکنن وسطای داستانم دختره متوجه میشه که سامان یعنی دست راست رامان برادر گمشدش است اسم رمانو کسی میدونه؟
رمان منجی شیطان
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Adf

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
11
امتیازها
33
  • #333
سلام دنبال یه رمانی هستم که دختره قبلا ازدواج کرده بود با یکی ب اسم سامان پسره و خواهر پسره ک فک کنم اسمش سودابه بود اذیتش میکردن طلاق میگیره بعدا با پسری که فک کنم اسمش بابک بود آشنا میشه که پسره عاشقش میشه اما مادر پسره بخاطر اینکه دختره مطلقس به دختره طعنه میزنه همش که پسرش نره سمتش
اسم رمان یادم نمیاد :648314-d18ae5246291866d416d447f52bdf0bf:
نخونددددین ینی؟؟؟:82::458163-cdc46d836b862581c9eadd9fea1d090d:
 

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #334
سلام
دنبال یه رمان پلیسی هستم
اسم شخصیت ها یادم نیست
یادم اینطور شروع میشد که دختره دوستش زنگ میزنه که چند نفر دنبالشن بیاد کمکش کنه اونم میره و بعد به اشتباه یکی اقایی رو میزنه که کمک دوستش کرده(اسم آقاهه ب نظرم آرشه)
این اقا بعدا عاشق دوستش میشه ازدواج میکنن پلیسه به دختره پیشنهاد همکاری میده دختره هم بعد از راضی کردن پدر مادرش قبول میکنه
همین موقع ها دوست این اقا که پلیسه میاد
اولش زیاد مشخص نیست بعد یه ماموریت که تو فرانسه انجام میدن
میاد
بعد سر یه ماموریت دختره و پسره گیر میندازن و شکنجشون میدن
بعد نجات پیدا میکنن
(بقیش هم نخوندم اگر میدونید لطفا بگید بهم )
پیدا نشد:458163-cdc46d836b862581c9eadd9fea1d090d::sadsmiley::82:
 
امضا : Par._.niya

1381elahe

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #335
سلام من دنبال رمانی هستم که تقریبا سه سال پیش خوندمش ولی متاسفانه گمش کردم و الان دنبالشم ...
توی رمان شخصیتی هست به نام ارتین که پزشک زنان و زایماته و دختری که توی یه مهمونی مورد ازار قرار میگیره و به یه سری دلایل این دوتا با هم ازدواج میکنن
بعد دختره میزاره میره پسره ام میره خواننده میشه
توی یکی از کنسرتاشم زنو بچشو میبینه اسم دخترشم ترساست
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #336
سلام دوستان من دنبال یه رمانی هستم ولی درست یادم نمیاد .
دختره مسلمون هست و پسره مسیحی و این دوتا با هم همسایه بودن یه ماجراهایی پیش میاد بعدش پسره مسلمون میشه جلد دوم هم داشت.
پسره هم انگار با دوستش زندگی میکرد.
Screenshot_20210723-203857.png

همشون اینجا هستن، هرچهارتا جلد، بهتره به ترتیب بخونید که بفهمید چی ب چیه
 
امضا : NEGIN BARZAN~

Bi.hi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #337
باسلام
یک رمانی هست که دختره با یک آدم پوداره عصبی ازدواج میکنه ، بعد حامله میشه دنبال یه جا میگرده سقط کنه اما اونجایی که میره برای سقط میخوان اذیتش می‌کنن که شوهر میرسه و نجاتش میده و‌..
اسمشو میدونین؟؟؟؟
 

af6871

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
17
امتیازها
33
  • #338
سلام
دنبال یه رمان پلیسی هستم
اسم شخصیت ها یادم نیست
یادم اینطور شروع میشد که دختره دوستش زنگ میزنه که چند نفر دنبالشن بیاد کمکش کنه اونم میره و بعد به اشتباه یکی اقایی رو میزنه که کمک دوستش کرده(اسم آقاهه ب نظرم آرشه)
این اقا بعدا عاشق دوستش میشه ازدواج میکنن پلیسه به دختره پیشنهاد همکاری میده دختره هم بعد از راضی کردن پدر مادرش قبول میکنه
همین موقع ها دوست این اقا که پلیسه میاد
اولش زیاد مشخص نیست بعد یه ماموریت که تو فرانسه انجام میدن
میاد
بعد سر یه ماموریت دختره و پسره گیر میندازن و شکنجشون میدن
بعد نجات پیدا میکنن
(بقیش هم نخوندم اگر میدونید لطفا بگید بهم )
اسم رمان همدردم هستش.نگار و شهاب.دوستشم ستاره
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

مهرنوش.ع

معلم انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
267
پسندها
2,340
امتیازها
13,933
مدال‌ها
11
  • #339
سلام یه خلاصه کوتاهی میگم
خلاصه رمان: دختری هستش که عاشق دوست برادرش هستش که بهش بی توجهی میکنه. اون دختر هم همش کارای عجیب غریب انجام میداده تا نظرش و جلب کنه اما پسره هی دوری می‌کرد تا اینکه دختره به پسره زنگ میزنه یه روز میگه ی جا هم و ببینن و به عشقش اعتراف میکنه اما پسره رد میکنه و برای دانشگاه به یه شهر دیگه منتقل میشه. دختره بطور اتفاقی وارد یه سالن تئاتر میشه و کاملا اتفاقی چادرپوش میشه و وقتی پسره برمیگرد عاشق دختره میشه.
 
امضا : مهرنوش.ع
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Ayda8180

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
17
امتیازها
30
  • #340
اینجوری که تو میگی منم باید دنبالش بگردم...")

سلام دوستان خوبید ؟ دنبال رمانی میگردم که داستان سیری پلیسی عاشقانه داشت ولی رمان برای چند سال پیشه دختر داستان 2 رگه بود پدر ایرانی بود و مادر فک کنم انگلیسی و پدرش نظامی بود خود دختره هم نظامی بودو جاسوس شده بود و بهش یه ماموریت خیلی مهم داده بودن و امده بود ایرا ن در مورد فک کنم قتل یه شاهزاده اطلاعات جمع کنه و دختره با پایپورت ایرانیش وارد ایران میشه از اینجا داستان پسر ماجرا که از قضا اونم پلیس بوده وارد داستان میشه به پسره خبر میدن که یه جاسوس خیلی زبده و ماهر وارد ایران شده اونم میفته دنبال اینکه پیداش کنه تو یه جایی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
67
عقب
بالا