سلام دنبال یه رمانم که از کوچیکی پسره شروع میشه
خانواده خیلی فقیری داشتن پسره مجبور میشه کار کنه
رمانه خیلی طولانی بود و از هر روز پسره توش نوشته بود
پسره ی خواهر و دوتا داداش کوچیکتر داشت
باباش هم تو همون کوچیکی از داربست افتاده فلجه بعد میمیره
مامانشم مرده
این پسره کم کم بزرگ میشه رییسش میگه باید مواد جا به جا کنی
اینم ناراضی کارشو شروع میکنه
یه روز میره که مواد ببره یه دختر چشم آبی میبینه
یه دوستی داره این پسره اسمش آرمین بود
آرمین کمکش میکنه از خلاف بیاد بیرون
بعد خواهر برادراشو میده به یه خانواده های دیگه
خودش هم با آرمین میره تهران هم کار میکنه هم درس میخونه
(به نظرم شهرشون شهر خلیجی بود)
کنکور که میده میره جوابشو بگیره تو کافی نت همون دختر چشم آبیه رو میبینه
میبینه پزشکی قبول شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.