سلام
قبلا یک رمان خوندم ولی اسمش یادم نیست
اولش از زبون دختره شروع میشه که فکر کنم استاد دانشگاه میگه گوشه دیوار بایسته
که یه پسری در کلاس و باز میکنه و میاد تو کلاس
بعدا دختره میفهمه این پسره دوست برادرشه
پدربزرگ دختره هم مجبورش میکنه با پسره ازدواج کنه
فکر کنم پسره یه شرکت معماری داشت
اگه کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه
قبلا یک رمان خوندم ولی اسمش یادم نیست
اولش از زبون دختره شروع میشه که فکر کنم استاد دانشگاه میگه گوشه دیوار بایسته
که یه پسری در کلاس و باز میکنه و میاد تو کلاس
بعدا دختره میفهمه این پسره دوست برادرشه
پدربزرگ دختره هم مجبورش میکنه با پسره ازدواج کنه
فکر کنم پسره یه شرکت معماری داشت
اگه کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه