متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

چهار

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
35
امتیازها
33
  • #491
سلام
یه رمان بود که پسره عاشق دختره بود میخواست بره خواستگاری دختره نمیخواستش و به کمک پسر داییش از خونه میره و یه جای دیگه پرستار یه بچه میشه و اون پسره ام دنبالش میگرده
 
امضا : چهار

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #492
سلام حدود یه چند سال پیش یه رمان خوندم خیلی چیز خاصی یادم نمیاد داستان از این قرار بود که چندتا دختر تویه واحد زندگی میکردنو فک میکردن واحد بغلی خالیه ولی چند وقتی میشد که از واحد بغلی صدا میشنیدن برای همون فک میکردن تو اون واحد جن هست بعد تصمیم میگیرن که به قولی برن جن گیری واینا
ولی یه دفعه در باز میشه و میبینن که پسری که همکلاسیشونه تو واحد بغلی زندگی میکنه
اسم شخصیتاش یادم نیست تنها تیکه اش که یادمه همینه اگه میتونین کمک کنین
 

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #493
یه رمان دیگه ایم بود که راجب یه دختر مذهبی به اسم راحیل بود راحیل به دلایلی مجبور میشه بایه مرد صوری ازدواج کنه که اسمش شهرام بود
پیشنهاد ازدواجم فک کنم از طرف راحیل بود
اگه میشه اسم این رمانم بگین
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
68
امتیازها
103
  • #494
سلام دوستان من دنبال سه تا رمان هستم ممنون میشم کمک کنید
۱ . یه پسری بود قدرت ذهن خوانی و پرواز ذهن داشت و با پلیس همکاری می‌کرد یه بار دختری که دوست داره و گروگان میگیرن و اون به پیدا کردنش کمک میکنه

۲. یه رمان بود دختره توی یک شرکت تجهیزات پزشکی کار می‌کرد با پسری آشنا میشه که ایدز داره و پسره ازش دوری میکنه تا دختره میگه شده میخوام برای یه مدت کوتاه هم که شده باهات زندگی کنم

۳. یکی دیگه یه دختره هست به خاطر اینکه تصادف و مرگ برادرش و از نزدیک میبینه لال میشه بعد پسر همسایه که دوستش داشته با نظر مشاور اونو تو موقعیت شک مشابه قرار میده تا باز بتونه صحبت کنه
اگر کسی میدونه ممنون میشم بگه
 

panahsadr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
14
امتیازها
33
  • #495
یه رمان دیگه ایم بود که راجب یه دختر مذهبی به اسم راحیل بود راحیل به دلایلی مجبور میشه بایه مرد صوری ازدواج کنه که اسمش شهرام بود
پیشنهاد ازدواجم فک کنم از طرف راحیل بود
اگه میشه اسم این رمانم بگین
فک کنم داماد اجاره ای
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #496
سلام حدود یه چند سال پیش یه رمان خوندم خیلی چیز خاصی یادم نمیاد داستان از این قرار بود که چندتا دختر تویه واحد زندگی میکردنو فک میکردن واحد بغلی خالیه ولی چند وقتی میشد که از واحد بغلی صدا میشنیدن برای همون فک میکردن تو اون واحد جن هست بعد تصمیم میگیرن که به قولی برن جن گیری واینا
ولی یه دفعه در باز میشه و میبینن که پسری که همکلاسیشونه تو واحد بغلی زندگی میکنه
اسم شخصیتاش یادم نیست تنها تیکه اش که یادمه همینه اگه میتونین کمک کنین
سلام در همسایگی گودزیلا چک کنید
 
امضا : حیران

Real_pcy

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
25
امتیازها
33
  • #497
سلام در همسایگی گودزیلا چک کنید
نه این نیست اینو خوندم داستانش اینه که ازهم بدشون میاد اتفاقی همسایه میشنو پسره تو پایان نامه دختره کمک میکنه و عاشق هم میشن
 

Sanieh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
53
امتیازها
90
  • #499
ه رمانی هس یه پسری با یه دختر فرار میکنن بعد برادر دختره که اسمش کمیله برای انتقام به یه دختری به اسم ترانه اذیتش میکنه و به خاطر تشابه اسمی فک میکنه ترانه خواهر همون پسره اس که با خواهرش فرار کرده بعد ترانه حامله میشه و پسره هم که زن داشته مجبور به ازدواج با ترانه میشه
در معبد شد سکوت تو رقصیدم. ترنم بود اسم دختره که یک دوست دیگه هم داشتم که اسمش ترنم بود ولی اونو تری صدا میزدن
 
آخرین ویرایش

Sanieh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
53
امتیازها
90
  • #500
دوستان گلم نمیگید اسم این رمان چیه؟:hanghead::hello:
رمان روز نود و سوم خیلی شبیه اینه اما دختره دو تا بچه دو قلو داره و عقد سه ماهه مردی میشه که مشکل داشته و برای درمان کمک یک زن رو میخواست
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا