سلام به همه من مدتی پیش یه رمان خوندم ک شخصیت دختر برای اینکه پدرش بخاطر اینکه پدر یه خانواده دیگرو کشته اعدام نشه مجبور میشه با پسر بزرگ اون خانواده ازدواج کنه ک اسمشم آذرخش بود فک کنم و اسم برادرش هم طوفان. اذرخش از قبل ک دختره دبیرستانی بوده دوسش داشته و یه اتاق از خونشونم پر از عکسای دختره کرده بود فک کنم و همون روزی ک پدرشو میفرسته برای خواستگاری دختره، بابای دختره که راننده تاکسی بوده باهاش تصادف میکنه و همه این اتفاقا پیش میاد. وقتی هم ک دختره باهاش ازدواج میکنه طوفان و مادره هم باهاش خوب برخورد میکنن و فقط فامیل بهش تیکه میندازن ک باباش مقصر مرگريال اخرشم اسم دخرشونو ی چیزی میزارن که معنیش میشه ابر
ممنون میشم اگه کسی این رمانو خونده کمک کنه