متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Hedie.k

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
22
پسندها
59
امتیازها
90
سن
18
  • #571
سلام من دنبال ی رمانم
داستان این بوده که دختره با مهمونی آشناش وارد ی دانشگاه برای تدریس میشه.اینم بگم که دختره بچه درسخون بوده.بعد دختره هی زمین می‌خورده اصلا دست خودش نبوده.تو دانشگاه داشتن پشت سر دوتا از استادا که مجرد بودن حرف میزدن که اینم میگه استاد مهربان(فامیلیش مهربان بوده)از اون‌یکی بهتره.اونیکی خیلی بده و اینا بعد نگو همون استاده پشت سرشه.تو پله ها ازش میپرسه که چرا تو از من بدت میاد و اینا لحظه آخر دختره بغض میکنه تو چشاش نگا میکنه میگ خیلی نامردی.بعد از اون ور دوست خانوادگی این دختره میاد ایران.اینم بگم که پسره که استاد دانشگاه بوده پسر اینا بوده و تو بچگی خیلی با این دختره صمیمی بوده بعدم واسه ادامه تحصیل میره اصفهان خانوادشم از اون ور میره خارج.بعد پسره میفهمه که دختره چرا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

R.Rastin

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
18
امتیازها
33
  • #572
سلام من دنبال ی رمانم
داستان این بوده که دختره با مهمونی آشناش وارد ی دانشگاه برای تدریس میشه.اینم بگم که دختره بچه درسخون بوده.بعد دختره هی زمین می‌خورده اصلا دست خودش نبوده.تو دانشگاه داشتن پشت سر دوتا از استادا که مجرد بودن حرف میزدن که اینم میگه استاد مهربان(فامیلیش مهربان بوده)از اون‌یکی بهتره.اونیکی خیلی بده و اینا بعد نگو همون استاده پشت سرشه.تو پله ها ازش میپرسه که چرا تو از من بدت میاد و اینا لحظه آخر دختره بغض میکنه تو چشاش نگا میکنه میگ خیلی نامردی.بعد از اون ور دوست خانوادگی این دختره میاد ایران.اینم بگم که پسره که استاد دانشگاه بوده پسر اینا بوده و تو بچگی خیلی با این دختره صمیمی بوده بعدم واسه ادامه تحصیل میره اصفهان خانوادشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

R.Rastin

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
18
امتیازها
33
  • #573
سلام دنبال یک رمان میگردم که یه دختری برای درس خواندن از شهرستان میاد تهران و پلیسا بیهوش با یه پسره توی یه جای متروک پیداش میکنن و بخاطر همین مجبور میشن باهم ازدواج کنن ولی در واقع کار پسره نبوده و کار کس دیگه ای بوده ولی خود پسره هم از اون شب چیزی یادش نمیاد و با هیپنوتیزم میفهمن کار اون نبوده بعدم معلوم میشه همش نقشه نامادری‌اش بوده که دختر و ازچشم باباش بندازه
 

دخترمظلوم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
20
پسندها
37
امتیازها
40
  • #574
سلام یک رمان بود دختره دانشجوی رشته فیزیک بود و بعد بورسیه می شود آلمان در آنجا برای تکمیل دوره از طرف دانشگاه به آمریکا می ررود از او می خواهند در همان جا بماند قبول نمی کند به ایران می آید یادم نیست خانواده اش چی شده بودند فقط یادم قبل از رفتن خانه و یک زن که در خانه بود به او بی بی می گفت...
رمان ظرفیت تکمیل
 

دخترمظلوم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
20
پسندها
37
امتیازها
40
  • #575
سلام یک رمان بودکه دختره میخواستن پدرومادرش به یک ادم عوضی وپولداربدن، بعد دخترع شب عروسی فرارمیکنه ویک استاد دانشگاه میبیندش میاردش خونه وازش سواستفاده می‌کنه وخیلی اذیتش میکنه، اسمش چی بود؟
 

Mohadeseh.47

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #576
سلام دوست عزیز
یه رمان هست دختره دانشجوی هنره ومجسمه سازه و یه پسر مغرور که میاد دانشگاهشون و عاشق پسره میشه یه روز دختره خونه رو ول میکنه میره کارگاه که کسی پیداش نکنه فکر کنم با پدرش دعواش میشه فکر کنم پسره محافظ دختره است
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #578
سلام من دنبال ی رمانم
داستان این بوده که دختره با مهمونی آشناش وارد ی دانشگاه برای تدریس میشه.اینم بگم که دختره بچه درسخون بوده.بعد دختره هی زمین می‌خورده اصلا دست خودش نبوده.تو دانشگاه داشتن پشت سر دوتا از استادا که مجرد بودن حرف میزدن که اینم میگه استاد مهربان(فامیلیش مهربان بوده)از اون‌یکی بهتره.اونیکی خیلی بده و اینا بعد نگو همون استاده پشت سرشه.تو پله ها ازش میپرسه که چرا تو از من بدت میاد و اینا لحظه آخر دختره بغض میکنه تو چشاش نگا میکنه میگ خیلی نامردی.بعد از اون ور دوست خانوادگی این دختره میاد ایران.اینم بگم که پسره که استاد دانشگاه بوده پسر اینا بوده و تو بچگی خیلی با این دختره صمیمی بوده بعدم واسه ادامه تحصیل میره اصفهان خانوادشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #579
سلام یک رمان بودکه دختره میخواستن پدرومادرش به یک ادم عوضی وپولداربدن، بعد دخترع شب عروسی فرارمیکنه ویک استاد دانشگاه میبیندش میاردش خونه وازش سواستفاده می‌کنه وخیلی اذیتش میکنه، اسمش چی بود؟
فک کنم استاد خلافکار باشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #580
سلام من دنبال ی رمانم
داستان این بوده که دختره با مهمونی آشناش وارد ی دانشگاه برای تدریس میشه.اینم بگم که دختره بچه درسخون بوده.بعد دختره هی زمین می‌خورده اصلا دست خودش نبوده.تو دانشگاه داشتن پشت سر دوتا از استادا که مجرد بودن حرف میزدن که اینم میگه استاد مهربان(فامیلیش مهربان بوده)از اون‌یکی بهتره.اونیکی خیلی بده و اینا بعد نگو همون استاده پشت سرشه.تو پله ها ازش میپرسه که چرا تو از من بدت میاد و اینا لحظه آخر دختره بغض میکنه تو چشاش نگا میکنه میگ خیلی نامردی.بعد از اون ور دوست خانوادگی این دختره میاد ایران.اینم بگم که پسره که استاد دانشگاه بوده پسر اینا بوده و تو بچگی خیلی با این دختره صمیمی بوده بعدم واسه ادامه تحصیل میره اصفهان خانوادشم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حیران

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا