متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #581
امضا : حیران

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #582
سلام دوست عزیز
یه رمان هست دختره دانشجوی هنره ومجسمه سازه و یه پسر مغرور که میاد دانشگاهشون و عاشق پسره میشه یه روز دختره خونه رو ول میکنه میره کارگاه که کسی پیداش نکنه فکر کنم با پدرش دعواش میشه فکر کنم پسره محافظ دختره است
رمان سقوط نیست احیانا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #583
سلام دوست عزیز
یه رمان هست دختره دانشجوی هنره ومجسمه سازه و یه پسر مغرور که میاد دانشگاهشون و عاشق پسره میشه یه روز دختره خونه رو ول میکنه میره کارگاه که کسی پیداش نکنه فکر کنم با پدرش دعواش میشه فکر کنم پسره محافظ دختره است
به سبزی دستهای تو.اسم دختره نازیلا واسم پسره امیر علی
 

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #584
سلام
رمانی بود که زنه یه دختر بچه کوچیک داره با یه مرد ازدواج میکنه و از خارج میاد خونه شوهر جدیدش تا بابای بچه اش رو پیدا کنه و....
که بعد میفهمه همین شوهرش بابای بچه اشه
حالا بگید اسمش چی بود؟
 
امضا : حیران

panahsadr

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
14
امتیازها
33
  • #585
سلام
رمانی بود که زنه یه دختر بچه کوچیک داره با یه مرد ازدواج میکنه و از خارج میاد خونه شوهر جدیدش تا بابای بچه اش رو پیدا کنه و....
که بعد میفهمه همین شوهرش بابای بچه اشه
حالا بگید اسمش چی بود؟
بن بست رو چک کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #586
امضا : حیران
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #587
سلام حدود یه چند سال پیش یه رمان خوندم خیلی چیز خاصی یادم نمیاد داستان از این قرار بود که چندتا دختر تویه واحد زندگی میکردنو فک میکردن واحد بغلی خالیه ولی چند وقتی میشد که از واحد بغلی صدا میشنیدن برای همون فک میکردن تو اون واحد جن هست بعد تصمیم میگیرن که به قولی برن جن گیری واینا
ولی یه دفعه در باز میشه و میبینن که پسری که همکلاسیشونه تو واحد بغلی زندگی میکنه
اسم شخصیتاش یادم نیست تنها تیکه اش که یادمه همینه اگه میتونین کمک کنید
ب نظرم مای نیم ایز شیطونک هس
 
امضا : Par._.niya

Par._.niya

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
17
پسندها
34
امتیازها
40
مدال‌ها
1
  • #588
سلام یک رمان بودکه دختره میخواستن پدرومادرش به یک ادم عوضی وپولداربدن، بعد دخترع شب عروسی فرارمیکنه ویک استاد دانشگاه میبیندش میاردش خونه وازش سواستفاده می‌کنه وخیلی اذیتش میکنه، اسمش چی بود؟
رمان عروس استاد رو چک کن
آرمین و هانا
 
امضا : Par._.niya

گل گندم

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
109
پسندها
192
امتیازها
618
مدال‌ها
2
  • #589
سلام
یه رمان بود، دختری بود که مادرش فوت کرده بود و با پدرش زندگی میکرد
خواستگاری براش پیدا شد به اسم بابک و با اون نامزد کرد بابک بهش گفته بوده که پمپ بنزینی داره ولی در اصل خلافکار بوده و وقتی دختر موضوع رو میفهمه نامزدی رو بهم میزنه و بخاطر ترس از اون به تهران پیش یه خانواده دیگه میره و اونجا محمد رو میبینه و بعد مدتی به هم علاقه مند میسن و نامزد میکنن
بابک که قضیه نامزدی رو میفهمه بچه قبلی محمد رو به اسارت میگیره و به دختره میگه در صورتی برش میگردونم که تو با من ازدواج کنی...
اسم این رمان چی بود؟
روزی که دل خسته میشود
 

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,343
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
سن
20
  • #590
سلام حدود یه چند سال پیش یه رمان خوندم خیلی چیز خاصی یادم نمیاد داستان از این قرار بود که چندتا دختر تویه واحد زندگی میکردنو فک میکردن واحد بغلی خالیه ولی چند وقتی میشد که از واحد بغلی صدا میشنیدن برای همون فک میکردن تو اون واحد جن هست بعد تصمیم میگیرن که به قولی برن جن گیری واینا
ولی یه دفعه در باز میشه و میبینن که پسری که همکلاسیشونه تو واحد بغلی زندگی میکنه
اسم شخصیتاش یادم نیست تنها تیکه اش که یادمه همینه اگه میتونین کمک کنین
اگر دوتا دختر بودن، اسم رمانش ساختمون دو واحده هست.
اسم دختره عسل و پسره آرمان بود
 
امضا : NEGIN BARZAN~

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا