متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Shide

رفیق جدید انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
108
امتیازها
523
مدال‌ها
3
  • #631
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

R.Rastin

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
18
امتیازها
33
  • #632
سلام دوستان دنبال یه رمان میگردم در مورد یه دختر خانمی هست که با زن عموش زندگی میکنه و دنبال کار میگرده یه بار یه اتفاقی میوفته به یه خانم کمک میکنه (خانمه خدمتکار یه خانواده است که رستوران دارن) سر همین کمک کردن توی رستوران بهش کار میدن پسر صاحب رستوران سه تا پسر دار اسمشم کوروشه همسرشم فوت کرده از اینکه این دختر خانم اونجا استخدام شده راضی نیست و طی یکسری اتفاقات این خانم پرستار بچه هاش میشه لطفا راهنماییم کنید ممنونم
 
آخرین ویرایش

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #633
سلام دوستان دنبال یه رمان میگردم در مورد یه دختر خانمی هست که با زن عموش زندگی میکنه و دنبال کار میگرده یه بار یه اتفاقی میوفته به یه خانم کمک میکنه (خانمه خدمتکار یه خانواده است که رستوران دارن) سر همین کمک کردن توی رستوران بهش کار میدن پسر صاحب رستوران سه تا پسر دار اسمشم کوروشه همسرشم فوت کرده از اینکه این دختر خانم اونجا استخدام شده راضی نیست و طی یکسری اتفاقات این خانم پرستار بچه هاش میشه لطفا راهنماییم کنید ممنونم
سلام زندگی خصوصی
 
امضا : حیران

XAysanX

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
93
پسندها
493
امتیازها
2,803
مدال‌ها
6
  • #634
یه رمانی بود که دختره پدر و مادرشو از دست داده بود بعد دوست پدرش میاد و اونو تو خونشون میبره دوست پدرش یه دختر و پسر داره دختره همون اول با دختر دوست پدرش دوست میشه اما پسره با دختره بد اخلاقی میکنه این پسره هم گیتار میزد و میخوند یه روز دوست پدرش به دختره میگه بیا و با پسر من ازدواج کنو اینجور چیزا دختره قبول میکنه و با پسره ازدواج میکنه و اینا عاشق هم میشن بعد یادمه که این دوتا به خونه‌ی‌ خدمتکار خونشون رفتن و برای خانوادش لباس و مواد غذایی و اینجور چیزا میبردن این دختره بچه‌دار میشه ونمیدونم چه اتفاقی میفته که بچه رو میزاره و میره پیش مادربزرگ پسره و چند سال اونجا میمونه بعد پسره و خانوادش یه روز میرن اونجا و دختره رو میبینن و کلی اتفاق و جر و بحث پیش میاد در آخر این دختره بر میگرده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : XAysanX

PanahKamali

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
  • #635
اینو کسی نمیدونه؟؟؟؟؟؟؟؟ جلد اولشم فک کنم اسمش طلوع از غرب بود
سلام
احتمالا رمان "دلتنگ"
جلد اول رمان "غروب خورشید"
نویسنده "پرنیا اسد"
 

Hananehpk

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
13
پسندها
31
امتیازها
33
سن
19
  • #637
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

حیران

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
170
پسندها
499
امتیازها
5,063
مدال‌ها
6
  • #638
امضا : حیران
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

محیا امیر

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #639
سلام دوستان
یه رمان بود که دختره عاشق پسره شده بود،پسره هم سر به زیر بود،و توی مکانیکی کار میکرد و یجایی دستای پسره روغنی بود اما دختره باهاش دست داد بعد برد تو حیاط دستای پسره رو شست.پسره مُرده هم می شست و یجا دختره برای اینکه ثابت کنه بدش نیاد رفت از کف دست پسره نخود خورد.پسره یه زن داداش هم داشت که خیلی با پسره بد رفتار میکرد چون پسره مُرده میشست.یک جایی هم دختره میره و مُرده شستن رو میبینه بعدش خیلی میترسه و غیره.ممنون میشم اگر اسمش رو بگید.
اسم رمان عشق با طعم سادگی امیر علی ومحیا
 

محیا امیر

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
6
امتیازها
0
  • #640
یه رمان هست که دختره پدرش میمیره و شرکت معماری داشته قبل مرگش پروژه یه هتلی رو گرفته بوده دختره برا تکمیل پروژه میره. هتل مال دوتا برادر بوده برادر بزرگه که خیلی ضد زن بوده از دختره خوشش میاد سر یه سوتفاهمی دختره رو اذیت میکنه کسی میدونه اسم رمان چیه؟؟
منم خوندم اینو ولی یادم نمیاد
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا