سلام یه رمانی بوده اسمش یادم نمیاد دختره وقتی پدرش میمیره پدر بزرگش تو رو از مادر پرستاری جدا میکنه و با خودش میبره به خوزستان پدر اونجا یه زندگی طایفه ای دارن که خیلی با تعصب هستن وقتی دختره 9یا10سالش بود به عقد یه پسر 15,ساله در میارن و دختره رو به زور به حجله میبرن دختره خاطره بدی از پسره داره و ازش متنفر میشه پسره برای ادامه تحصیل میره آمریکا اما دختره تو 10سالگی باردار میشه اما مادر دختره وانمود میکنه بچه مرده و خودش بچه رو به اسم خودش شناسنامه میگیره بعد از چند سال بچه یه بیماری لاعلاج میگیره مادر بزرگه مجبور میشه بره آمریکا و به پدر بچه و عمویش جریان و بگه اونجا پسر15سالهه (فرهاد )فکر کنم میفهمه که بچه داره و خیلی مسئولیت پذیر میشه و دست از دختر بازی تو آمریکا برمیداره اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.