متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

- meli

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
580
پسندها
1,753
امتیازها
10,973
مدال‌ها
12
  • #821
سلام
یه رمان خوندم خیلی قشنگ بود.
اسم دختره آرام بود مامان باباش مرده بودن یروز که داشته میرفته خونه دوست صمیمیش چندتا قل چماق میان میدزدنش میبرنش تو یه عمارت خیلی بزرگ متعلق به شخصی بنام طوفان!
طوفان کلی آرام رو اذیت میکنه ولی سامیار دوست طوفان مواظبشه یروز سامان به آرام میگه کع دوست دارم ولی آرام پسش میزنه یه هفته سامیار غیب میشه و بعد از یه هفته خبر میاد که مرده وقتی میره سر قبر سامیار عمشو که درواقع عمه ناطنیش بودع ولی دوسش داشته میبینه و میفهمه سامیار پسر عمشه و طبق یه سری اتفاقات دیگه متوجه میشه طوفان هم پسر عموشه!
مرگ سامیار هم صحنه سازی بوده.
خلاصه میگذره و اینا (طوفان و آرام) عاشق هم میشن ولی طوفان بخاطر تحدید پدرش مجبور میشه بره اگرنه پدرش آرام رو میکشت.
آرارم هم همه مال و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : - meli

- meli

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
580
پسندها
1,753
امتیازها
10,973
مدال‌ها
12
  • #822
سلام
دنبال رمانی هستم ک اسم رمان یادم نیس
۳ تا دختر و‌۳ تا پسر باهم ت یه خونه هم خونه میشن بعد عاشق هم میشن اسم یکی از شخصیتا ترانه بود بعد تصادف می‌کنه کور میشه به دکترش میگع ب پسری ک عاشقمه ب دروغ بگو کور شدم
دو سه تا شیطون!
 
امضا : - meli
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

- meli

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
580
پسندها
1,753
امتیازها
10,973
مدال‌ها
12
  • #823
سلام داستان دختری که عمه اش در نوزادی، وقتی پدرش داشته زنده به گورش میکرده میرسه و اون رو نجات میده. عمه تو تهران زندگی میکرد و تحصیل کرده بود. این دختر رو بزرگ میکنه. عمه که میمیره، تمام زندگیش به این میرسه. تو دفتر خاطرات عمه اش میخونه که چه سرنوشتی داشته. یک روز از روستا پیغام میارن که بره به روستا. اونجا میفهمه برادرش یکی از اهالی روستای بالا رو کشته. خانواده اون پسر هم چون پسرشون تهران زندگی میکنه و تحصیل کرده است، گفتن اون دختر تحصیل کردتون رو میخوایم.این دختر و پسر ازدواج میکنن اما هر کدوم خونه خودشون زندگی میکنن. این پسر ماهی یک بار به روستا برای سرزدن به خانوادش میرفته و مجبور میشه دختره رو هم ببره.
کسی یادش نمیاد اسم رمان رو؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : - meli

- meli

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
580
پسندها
1,753
امتیازها
10,973
مدال‌ها
12
  • #825
امضا : - meli
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Setareh221136

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
6
امتیازها
3
  • #826
یه دختر هست که خانوادش تو تصادف میمیرن و تنهاست و مادر عشقش از اون خوشش نمیاد و آخرش دو تا بچه به‌دنیا میاره
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Setareh221136

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
6
امتیازها
3
  • #827
سلام ببخشین من دنبال رمانی هستم که یه دختری که خدمتکار یه پسریه و اون دختر مریضی قلبی داره ولی اسمشو نمیدونم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Setareh221136

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
6
امتیازها
3
  • #828
یه رمان هم هست یه دختریه که با شوهرش تو یه شهری زندگی میکنن یه روز دختره حالش بد میشه میره دکتر اخر سر میفهمه تومو مغزی یا بیماری داره
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Reihaneh_

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #829
سلام
من دنبال رمانیم که پسر و دختر هر دوشون دانشجوی وکالت هستن و دختره به شدت عاشق پسرس
سالها میگذره و پسره وکیل موفقی شده روزی موکل جدیدش دفتر خاطراتی براش میاره که متوجه میشه اون دفتر برای همکلاسیش بوده و حالا اون دختر در بیمارستان روان بستریه
اسمش فراموشم شده کمک لطفا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

niayeshhamedanian

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
مدال‌ها
1
  • #830
سلام یه سوال داشتم
یه رمان خونده بودم که دختره توی یه خونه خدمتکار بود اما ارباب برده ای نبود بعد یه مدت بچه های صاحب کارش از خارج میان که یه پسر سرد هم بینشون بود بعد خانواده پسره مجبورشون میکنن با هم ازدواج کنن و پسره خیلی شدید غیرتی بود و زمانی که دختره حامله میشه به دختره میگه اگه بچه پسر شد من نمیخوامش که دختره دوقولو پسر دختر حامله میشه فک کنم
میشه خواهش کنم اسمش و بگین؟!
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
66
عقب
بالا