مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Shide

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
25/9/21
ارسالی‌ها
65
پسندها
109
امتیازها
523
مدال‌ها
3
سطح
2
 
  • #1,031
سلام ی رمانی بود ک دختره ب خاطر بدهی پدرش ازدواج میکنه درحالی ک پدرش نمیدونه
در اصل پدرشوهرش بهش پیشنهاد میکنه با پسرش ازدواج کنه
پسره میفهمه دختره ب اجبار ازدواج کرده باهاش و صوری طلاقش میده و بعد می‌فهمن دختره حاملس
کسی اسمشو میدونه؟؟؟
رمان تو هنوز اینجایی
 

دوقلوها

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/7/22
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,032
سلام من یک رمان خوندم خیلی سال پیش موضوعش کامل یادم نیست فقط میدونم دختره تا میاد به عشقش اعتراف کنه دزدیده میشه به باند خلافکارا خیلی بلاها سرش میاد آخرش که برمیگرده عشقش ازدواج کرده دختره آخرش خودشو آتیش میزنه خیلی غمناکه
 

مهدیس امیرخانی

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
4/2/22
ارسالی‌ها
117
پسندها
1,564
امتیازها
9,653
مدال‌ها
8
سن
17
سطح
9
 
  • محروم
  • #1,033
من چند روز پیش یه رمان در حال تایپ توی انجمن خوندم خیلی خوشم اومد.
راهزنا دختره رو می‌دزدن و میبرن قصر و به پادشاه می‌فروشن و دختر عاشق پادشاه میشه.
ولی پادشاه میگه اگه من و دوست داری باید با هاکان ازدواج کنی.
خواهش می‌کنم اگه رمان و پیدا کردید بگید
 
امضا : مهدیس امیرخانی

Fat.ja6886

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
24/7/22
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,034
رمان خلافکاری و پلیسی که تو روبیکا خوندم ولی اسمش و یادم نیست
سارا دختری که اهل سوئد بود و با برادرش اراس زندگی میکرد و خلافکار بودند و عموشون هم دنبالشون بودند تا اینکه به ایران اومدند و تغییر هویت دادند و سارا تو شرکت یک پلیس مخفی به اسم ارشام یا ارسام مشغول به کار شد و ...
لطفا اگه کسی اسم این رمان رو میدونه کمکم کنه
 
آخرین ویرایش

دخترِ بهار

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/7/22
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,035
سلام.
یه رمانی بود که اسم پسر فرهاد بود و اسم دختر فکر کنم سایه بودش. ازدواجشون اجباری بود و عاشق هم میشن
و دختره ازش جدا میشه و بعدش متوجه میشه که حامله‌است و اسم پسرش رو میزاره آران
و دوباره ته داستان به هم برمیگردن
ممنون میشم اگه کسی میدونه بگه.
اسمش یادم رفته
 

M A H D I S

مدیر بازنشسته + عکاس انجمن
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
709
پسندها
10,082
امتیازها
28,473
مدال‌ها
39
سن
24
سطح
24
 
  • #1,036
سلام من دنبال یه رمانم که ژانرش طنز و عاشقانه بود و خلاصش حدودا این جوری بود که دختره توسط یه خانواده دیگه بزرگ شده الان دنبال خانواده اصلیشه و وقتی عمارتی رو که خانواده ش بوده پیدا میکنه با پسر عموش آشنا میشه و مدام دعواشون میشه دختره ظاهر خاصی هم داشت و چشماش همرنگ هم نبودن پسره هم با حیله بهش نزدیک میشه و با هم ازدواج میکنن و دختره بعدا میفهمه اینا همش نقشه بوده ممنون میشم کمکم کنید
سلام، لطفا آواز چکاوک را چک کنید.
 
امضا : M A H D I S

mhn.s

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
27/7/22
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,037
سلام وقت شما بخیر، یه رمان بود که دختر و پسره تو دانشگاه با هم آشنا میشن و با وجود مخالفت خانواده پسره ازدواج میکنند و تو شرکت مهندسی کار میکنند،بعد یه مدت پسره تصادف میکنه و پدرشوهر دختر مجبورش میکنه تا پسر دیگش ازدواج کنه،اسامی دقیق یادم نیست تما فکر کنم اسم شوهرش رامین بود و اسم برادرشوهر پارسا
 

mahsann

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/7/22
ارسالی‌ها
6
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,038
سلام
چندسال پیش یک رمان خوندم راجب یه دختر بود که اول رمان دبیرستانی بود و یه همسایه داشتن که دو تا پسر داشت پسر کوچکتره پلیس بود و عاشق دختره و دختره هم دوستش داشت ولی هیچ کدوم از علاقه يکديگر با خبر نبودند دختره با دوستاش سر به سر پسره میزارن پسره هم با دوستاش سر به سر دوستای دختره و خود دختره میزارن اما بعد دختره پشیمون میشه از این کارا و اینکه دختره میخواد بره رشته افسری برای دانشگاه اما پسره هی میگه خطرناکه و به درد دختر نمیخوره و آخرش هم دختره میره قسمت هواپیما اینا فکر کنم برای نگهبانی و اینجور چیزا
خانواده پسره هم توی همون قسمت های اول میرن خواستگاری دختره اما دختره فکر میکنم برای پسره بزرگه اومدن برای همین رد میکنه اون خونواده یادم نیست برای چه دلیلی از این محل میرن و دختره هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته طبیعت
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
17/4/21
ارسالی‌ها
976
پسندها
14,784
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
سطح
25
 
  • #1,039
سلام
چندسال پیش یک رمان خوندم راجب یه دختر بود که اول رمان دبیرستانی بود و یه همسایه داشتن که دو تا پسر داشت پسر کوچکتره پلیس بود و عاشق دختره و دختره هم دوستش داشت ولی هیچ کدوم از علاقه يکديگر با خبر نبودند دختره با دوستاش سر به سر پسره میزارن پسره هم با دوستاش سر به سر دوستای دختره و خود دختره میزارن اما بعد دختره پشیمون میشه از این کارا و اینکه دختره میخواد بره رشته افسری برای دانشگاه اما پسره هی میگه خطرناکه و به درد دختر نمیخوره و آخرش هم دختره میره قسمت هواپیما اینا فکر کنم برای نگهبانی و اینجور چیزا
خانواده پسره هم توی همون قسمت های اول میرن خواستگاری دختره اما دختره فکر میکنم برای پسره بزرگه اومدن برای همین رد میکنه اون خونواده یادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : BlaCkfloWeR

mahsann

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
28/7/22
ارسالی‌ها
6
پسندها
8
امتیازها
3
سطح
0
 
  • #1,040

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا