- ارسالیها
- 139
- پسندها
- 1,121
- امتیازها
- 6,403
- مدالها
- 7
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #11
چشمانش به ایده هایی که تقریبا میتوانستم تصور کنم در جمجمه زیباش مطرح میشدند، برق زدند.
_قبل از اینکه به رئیسم گزارش بدم؛ احتیاج دارم بیشتر در مورد تو یاد بگیرم. اونها میخواهند بدونند که چرا من این ماموریت رو لغو کردم.فک کنم بهترِمدتی اینجا با تو زندگی کنم تا بفهمم سلطنت چطور میتونست همچین خطای بزرگی در مورد اسایش تو مرتکب بشه.
سعی کردم از این راه پیش روم سر دربیارم.قاتلم الان هم اتاقیم بود؟
- اینجا زندگی کنی؟ تو نمیتونی اینجا زندگی کنی! درحال حاضر یک هم اتاقی دارم.
- نگران اون نباش. مطمئنم میتونم متقاعدش کنم یک مکان دیگ برای سکونت پیدا کنه.
- من یک گربه دارم.
- همونطور که گفتی،من شدیدا به موی گربه حساسیت ندارم.
- من عزت نفس دارم!
- نمی فهمم به چه چیزی ربط داره؟
تلاش کردم با...
_قبل از اینکه به رئیسم گزارش بدم؛ احتیاج دارم بیشتر در مورد تو یاد بگیرم. اونها میخواهند بدونند که چرا من این ماموریت رو لغو کردم.فک کنم بهترِمدتی اینجا با تو زندگی کنم تا بفهمم سلطنت چطور میتونست همچین خطای بزرگی در مورد اسایش تو مرتکب بشه.
سعی کردم از این راه پیش روم سر دربیارم.قاتلم الان هم اتاقیم بود؟
- اینجا زندگی کنی؟ تو نمیتونی اینجا زندگی کنی! درحال حاضر یک هم اتاقی دارم.
- نگران اون نباش. مطمئنم میتونم متقاعدش کنم یک مکان دیگ برای سکونت پیدا کنه.
- من یک گربه دارم.
- همونطور که گفتی،من شدیدا به موی گربه حساسیت ندارم.
- من عزت نفس دارم!
- نمی فهمم به چه چیزی ربط داره؟
تلاش کردم با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش