- ارسالیها
- 139
- پسندها
- 1,121
- امتیازها
- 6,403
- مدالها
- 7
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #31
_____________
زمانی که فهمیدم کمد کوچک آشپز خانه باعث میشود تا برای رسیدن به در، از فاصله خیلی نزدیک جارث عبور کنم، ایستادم؛ پوزخند زد مثل اینکه میدانست دقیقا چه کاری میخواهم انجام دهم؛ و قرار نبود آن را برای من آسان کند.
نفس عمیقی کشیدم؛ خودم را برای یک تماس فیزیکی آماده کردم. و مردد یک قدم به جلو برداشتم.
- فکر کنم وقت این رسیده که*¹ دست از کار و فعالیت بکشم و استراحت کنم.
- شب رو صدا میکنی؟
دستمو با خستگی به پیشونیم زدم و محکم مالش دادم.
- آه؛ *²هِلز بِلز، منظورم اینه وقت خوابیدن رسیده. *³خواب عصر، *⁴سقوط برای شب، اینها به معنیه من امادم برای یک خواب عالیه شبانه. بعد از اینکه یک قاتل وارد آپارتمانم شد و تهدیدم کرد که من را میکشد، بعد شاخ و شونه کشید که از من محافظت میکنه،...
زمانی که فهمیدم کمد کوچک آشپز خانه باعث میشود تا برای رسیدن به در، از فاصله خیلی نزدیک جارث عبور کنم، ایستادم؛ پوزخند زد مثل اینکه میدانست دقیقا چه کاری میخواهم انجام دهم؛ و قرار نبود آن را برای من آسان کند.
نفس عمیقی کشیدم؛ خودم را برای یک تماس فیزیکی آماده کردم. و مردد یک قدم به جلو برداشتم.
- فکر کنم وقت این رسیده که*¹ دست از کار و فعالیت بکشم و استراحت کنم.
- شب رو صدا میکنی؟
دستمو با خستگی به پیشونیم زدم و محکم مالش دادم.
- آه؛ *²هِلز بِلز، منظورم اینه وقت خوابیدن رسیده. *³خواب عصر، *⁴سقوط برای شب، اینها به معنیه من امادم برای یک خواب عالیه شبانه. بعد از اینکه یک قاتل وارد آپارتمانم شد و تهدیدم کرد که من را میکشد، بعد شاخ و شونه کشید که از من محافظت میکنه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش