نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان جایی که از قلب‌ها گل می‌روید | غزل نارویی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 996
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,511
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
جایی که از قلب‌ها گل می‌روید
نام نویسنده:
غزل نارویی
ژانر رمان:
عاشقانه، فانتزی، تراژدی
کد رمان: 5696
ناظر: Abra_. Abra_.


خلاصه:

شان، هنوز خاطرات تلخ کودکی‌اش را فراموش نکرده است. اتفاقاتی که او را با دیگران، متمایز می‌کند. او به دلیل تجربیات گذشته، دچار تضاد شدیدی با باورهای خودش و عقایدی‌ست که مردم قبیله‌اش به آن پایبند هستند. در نهایت این درگیری‌ها باعث می‌شود او هر از گاهی مخالف قوانین قبیله‌اش عمل کند. در یکی از همین مواقع، برخلاف همیشه اتفاقی می‌افتد که کارهای او، در معرض افشا شدن قرار بگیرد.


* این رمان، بازنویسی اولین رمانی هست که در فضای مجازی نوشتم. حدود شیش سال پیش... .
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

Łacrîmosã

نو ورود
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,346
پسندها
24,065
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.
نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر مراجعه فرمایید!...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Łacrîmosã

GHAZAL NAROUEI

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,048
پسندها
55,511
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • #3
جز سیاهی مطلق چیزی نمی‌دیدم. پس دنیای کوری، بدون هیچ رنگ و هیچ حسی، اینگونه بود؟ مثل یک چاه تنگ و تاریک که رهایی از آن محال به نظر می‌رسید؛ چرا که پادزهری برای آن وجود نداشت.
- خیلی وقت بود اینجا رو ندیده بودم.
صدای خش‌دارش نجاتم داد. داشتم درون چاه عمیق و مشکی چشم‌هایش غرق می‌شدم. وجودش به قلبم خنجر می‌زد. مرا از من، جدا می‌کرد. فکر کنم تا ابد نمی‌فهمیدم هدف او چیست! حضور یک تکه ذغال خاکستر شده میان شلعه‌های آتش، باعث جرقه زدن دوباره او نمی‌شد.
همان‌جا پشت در‌ رهایش کردم.
- ویولت!
او هنوز مشغول روشن کردن مشعل‌های انتهای سالن بود. از نوک ناخن‌های تیز و سرخش، شلعه‌های آتش زبانه می‌کشید. نزدیک به آخرین صندلی سنگی و مشکی میز غذاخوری، خودش هم شبیه یک گلوله روشن از آتش به نظر می‌رسید؛ اما...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا