- ارسالیها
- 2,611
- پسندها
- 44,199
- امتیازها
- 69,173
- مدالها
- 33
- نویسنده موضوع
- #101
« شش ماه بعد»
- ایریس! ایریس! از خواب بیدار شو دیگه!
صدای دیمیتری بود که مانند ناقوسی کنار تخت ایریس نشسته بود و در تلاش بود که این دختر سربههوای خوابآلود را وادار به بیداری کند.
جاستین با کلافگی سر به داخل اتاق کشید و با دیدن ایریسی که هنوز در خواب ناز بود با خشم گفت:
- ایریس خیر سرت گفتم دیشب اون قدر تمرین نکن که الان خواب بمونی! تا کی بیدار بودی؟
دیمیتری روی زمین چهار زانو نشست و با شرمندگی گفت:
- تقصیر اون نیست! به خاطر من تا طلوع آفتاب تمرین کردیم.
با شنیدن این حرف جاستین چشمانش را در حدقه چرخاند و با لحن بیحوصلهای گفت:
- مهم نیست چطور. خواب یا بیدار هرجور که میتونی بیارش. من رفتم زمین امتحان! بدویید بیاید.
دیمیتری باشهای گفت و رویش را سمت روح آبی...
- ایریس! ایریس! از خواب بیدار شو دیگه!
صدای دیمیتری بود که مانند ناقوسی کنار تخت ایریس نشسته بود و در تلاش بود که این دختر سربههوای خوابآلود را وادار به بیداری کند.
جاستین با کلافگی سر به داخل اتاق کشید و با دیدن ایریسی که هنوز در خواب ناز بود با خشم گفت:
- ایریس خیر سرت گفتم دیشب اون قدر تمرین نکن که الان خواب بمونی! تا کی بیدار بودی؟
دیمیتری روی زمین چهار زانو نشست و با شرمندگی گفت:
- تقصیر اون نیست! به خاطر من تا طلوع آفتاب تمرین کردیم.
با شنیدن این حرف جاستین چشمانش را در حدقه چرخاند و با لحن بیحوصلهای گفت:
- مهم نیست چطور. خواب یا بیدار هرجور که میتونی بیارش. من رفتم زمین امتحان! بدویید بیاید.
دیمیتری باشهای گفت و رویش را سمت روح آبی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر