- ارسالیها
- 524
- پسندها
- 5,596
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #91
- اینجا خونهی عموی مرحوممِ!
شایان؟! حالا این چی میگه این وسط؟ یعنی واقعا پدربزرگی عموش بوده؟ وای خدا این دیگه آخرشِ!
همونطور متعجبانه گفتم:
- یعنی آقای فروزش عموتِ؟
متقابلاً با سر تائید کرد و دوباره گفت:
- اما تو اینجا چیکار میکنی؟
حالا چی بگم؟ بگم عموت پدربزرگ منه یا من پرستار عموتم یا الان من صاحب این خونم نه عموت، والا نمیدونم؟!
اومدم بپیچونمش که سپهری کنارم قرار گرفت و در جوابش گفت:
- ایشون فرزند خوندهی آقای فروزش هستند!
خیر ببینی چه خوب موقعه اومدی!
حالا اون بود که تعجب کنه اما خیلی زود به خودش اومد!
شایان: پس بگو، گفتم چقدر اون تابلوی نقاشی آشناست، پس اون بانوی زیبا شما بودین!
- کدوم تابلو؟
شایان: همون که انتهای سالن قرار داره.
یعنی منظورش اون نقاشی که نفیسه برامون کشیده؟ اینجا...
شایان؟! حالا این چی میگه این وسط؟ یعنی واقعا پدربزرگی عموش بوده؟ وای خدا این دیگه آخرشِ!
همونطور متعجبانه گفتم:
- یعنی آقای فروزش عموتِ؟
متقابلاً با سر تائید کرد و دوباره گفت:
- اما تو اینجا چیکار میکنی؟
حالا چی بگم؟ بگم عموت پدربزرگ منه یا من پرستار عموتم یا الان من صاحب این خونم نه عموت، والا نمیدونم؟!
اومدم بپیچونمش که سپهری کنارم قرار گرفت و در جوابش گفت:
- ایشون فرزند خوندهی آقای فروزش هستند!
خیر ببینی چه خوب موقعه اومدی!
حالا اون بود که تعجب کنه اما خیلی زود به خودش اومد!
شایان: پس بگو، گفتم چقدر اون تابلوی نقاشی آشناست، پس اون بانوی زیبا شما بودین!
- کدوم تابلو؟
شایان: همون که انتهای سالن قرار داره.
یعنی منظورش اون نقاشی که نفیسه برامون کشیده؟ اینجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش