- ارسالیها
- 523
- پسندها
- 5,585
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #131
شایان با لخند کجی گفت:
- میبینم که زورت هم زیاد شده؟ پول بهت ساخته!
- هه من از اولم زورم زیاد بود اما فکر میکردم تو آدمی نمیدونستم که هیچی نیستی.
سمتم اومد و خواست دستش رو روی گونهام بذاره که احمد پسش زد نگاه خشمگینی به احمد کرد و این حرکتش باعث شد اون غولِ احمد رو بگیره.
همین کار کافی بود تا شایان دستش رو به صورت دورانی روی صورتم بذاره.
آدم چقدر میتونه تحوه باشه.
- با زبون خوش میگم دست از سرم بردار و برو پی زندگیت.
- اما زندگی من تویی خوشگله نظرت چیه با من ازدواج کنی؟
محکم به دستش کوبیدم و هولش دادم.
یکم عقب رفت اما جبهش رو عوض نکرد.
- حیوون شرفش بیشتر از توعه.
کنارش توف انداختم و با عصبانیت تخت سینش زدم و گفتم:
- پدربزرگی حق داشت که ازت گذشت تو پدرت و بقیه معلوم نیست چیکار کردین که...
- میبینم که زورت هم زیاد شده؟ پول بهت ساخته!
- هه من از اولم زورم زیاد بود اما فکر میکردم تو آدمی نمیدونستم که هیچی نیستی.
سمتم اومد و خواست دستش رو روی گونهام بذاره که احمد پسش زد نگاه خشمگینی به احمد کرد و این حرکتش باعث شد اون غولِ احمد رو بگیره.
همین کار کافی بود تا شایان دستش رو به صورت دورانی روی صورتم بذاره.
آدم چقدر میتونه تحوه باشه.
- با زبون خوش میگم دست از سرم بردار و برو پی زندگیت.
- اما زندگی من تویی خوشگله نظرت چیه با من ازدواج کنی؟
محکم به دستش کوبیدم و هولش دادم.
یکم عقب رفت اما جبهش رو عوض نکرد.
- حیوون شرفش بیشتر از توعه.
کنارش توف انداختم و با عصبانیت تخت سینش زدم و گفتم:
- پدربزرگی حق داشت که ازت گذشت تو پدرت و بقیه معلوم نیست چیکار کردین که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش