- تاریخ ثبتنام
- 14/9/21
- ارسالیها
- 67
- پسندها
- 362
- امتیازها
- 1,748
- مدالها
- 4
سطح
4
- نویسنده موضوع
- #11
سر سری حاضر شد و سوییچ ماشین رو برداشت. رانندگی ذهنش رو باز میکرد. هرچند دوست نداشت ماشینی که پدرش براش خریده رو سوار شه؛ اما فعلاً فقط همین رو داشت.
جلوی رستوران نگه داشت و نگاهی به لوگوش کرد. قبلاً نیومده بود. " چه خوش اشتها شدن اینا." غر غر کنان پارک کرد و وارد رستوران شد.
- خوش اومدین. رزرو داشتین؟
اول نگاه گذرایی به فضایِ شیکِ رستوران انداخت و بعد به پیش خدمت.
- سلام. ممنون. نه، رزرو نداشتم.
رد دست پیش خدمت رو گرفت:
- اون سمت هرجا که بخوایین میتونید بشینید.
- خیلی ممنون.
میز ۴ نفره ای انتخاب کرد و نشست.
- چیزی میل دارید؟
- یه آب پرتغال لطفاً.
گارسون سری تکون داد و از میزش فاصله گرفت.
- خودش معلوم نیست کجاست!
شماره بارانا رو گرفت. یک بار، دوبار، ده بار.
- سلام.
سرش رو بالا آورد و...
جلوی رستوران نگه داشت و نگاهی به لوگوش کرد. قبلاً نیومده بود. " چه خوش اشتها شدن اینا." غر غر کنان پارک کرد و وارد رستوران شد.
- خوش اومدین. رزرو داشتین؟
اول نگاه گذرایی به فضایِ شیکِ رستوران انداخت و بعد به پیش خدمت.
- سلام. ممنون. نه، رزرو نداشتم.
رد دست پیش خدمت رو گرفت:
- اون سمت هرجا که بخوایین میتونید بشینید.
- خیلی ممنون.
میز ۴ نفره ای انتخاب کرد و نشست.
- چیزی میل دارید؟
- یه آب پرتغال لطفاً.
گارسون سری تکون داد و از میزش فاصله گرفت.
- خودش معلوم نیست کجاست!
شماره بارانا رو گرفت. یک بار، دوبار، ده بار.
- سلام.
سرش رو بالا آورد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.