متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

زنگ تفریح|مدرسه یک رمان

  • نویسنده موضوع مَه گل
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 726
  • کاربران تگ شده هیچ

مَه گل

هنرمند انجمن
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,036
پسندها
32,564
امتیازها
59,573
مدال‌ها
23
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
IMG_20210918_213111_450.jpg

سلام و وقت‌ بخیر خدمت یک رمانی‌های عزیز!

تاپیک‌های زنگ تفریح به منظور ایجاد لحظاتی مفرح برای کاربران زده می‌شود و همچنین می‌تواند جنبه‌های آموزشی نیز داشته باشد.
همانطور که در روزهای سخت مدرسه زنگ‌های تفریح، هرچند 10 دقیقه موجب آسودگی دانش آموزان می‌شود می‌شود؛ تاپیک‌های زنگ تفریح انجمن یک رمان هم در صدد ایجاد چند دقیقه حال خوب و جدا شدن از مشکلات است.
هر کاربر می‌تواند تاپیک زنگ تفریح ایجاد کند اما قبل از ایجاد تاپیک باید موضوع را با مدیریت در میان بگذارد و منتظر تایید بماند.


موضوع این زنگ تفریح «اردو هست! این طوری که خاطراتی که تو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : مَه گل

Mah.K.sunny

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
456
پسندها
7,989
امتیازها
21,973
مدال‌ها
13
  • #2
یکی از قشنگترین خاطراتم از اردو مدرسه سال دهم و یازدهم بود که با قطار رفتیم مشهد
یادش بخیر
شیطونی های توی قطار
یادمه یه بار تو کوپه آهنگ میخوندیم و میرقصیدیم یهو معاونمون اومد و گفت خجااااالت بکشین ماهم شروع کردیم به خوندن آهنگ خلبانان ملوانان... و سینه میزدیم
خیلییییی خاطرات خوبی از اون سفر دارم که همش رو نمیشه گفت
 

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • #3
یه بار ما رو وقتی کلاس هفتم بودیم بردن باغ حیدره که تقریبا توی حاشیه‌ی همدانِ و اکیپ ما با چادر‌ها و پتو مسافرتی با شاخه‌های بزرگ درختی که توی حاشیه‌ی محوطه‌ی باغ بود یه خونه‌ی کج و ماوج درست کردن و پ*ا*سور رو آوردن وسط هر کی می‌باخت باس خوراکی‌هاش رو بریزه وسط و تقدیم برنده بشه :hmmsmiley02:
و یه شهربازی بالنسبه کوچیک وسط باغ بود که من متهم به شکستن پا شدم به وسیله‌ی الاکلنگ :85:
 
آخرین ویرایش
امضا : MONTE CRISTO

Fatima_rah85

ناظر ازمایشی
سطح
20
 
ارسالی‌ها
734
پسندها
8,653
امتیازها
30,873
مدال‌ها
20
سن
18
  • #4
مشاهده فایل‌پیوست 461988

سلام و وقت‌ بخیر خدمت یک رمانی‌های عزیز!

تاپیک‌های زنگ تفریح به منظور ایجاد لحظاتی مفرح برای کاربران زده می‌شود و همچنین می‌تواند جنبه‌های آموزشی نیز داشته باشد.
همانطور که در روزهای سخت مدرسه زنگ‌های تفریح، هرچند 10 دقیقه موجب آسودگی دانش آموزان می‌شود می‌شود؛ تاپیک‌های زنگ تفریح انجمن یک رمان هم در صدد ایجاد چند دقیقه حال خوب و جدا شدن از مشکلات است.
هر کاربر می‌تواند تاپیک زنگ تفریح ایجاد کند اما قبل از ایجاد تاپیک باید موضوع را با مدیریت در میان بگذارد و منتظر تایید بماند.


موضوع این زنگ تفریح...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Fatima_rah85

Farnaz.zar

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
815
پسندها
32,520
امتیازها
58,173
مدال‌ها
22
سن
19
  • #5
کلاس شیشم بودیم روزای فرد دخترا میرفتن اردو روزای زوج پسرا.
مدیر ما هم خبر نداشت روز زوج ما رو برد پارک جلفا، 4 تا مدرسه پسرونه دبیرستان هم اونجا بودن انقد سر به سرمون گذاشتن:82:
حیف بچه بودیم هیچی نمیفهمیدیم:458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
27,921
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
24
  • #6
تنها اردوی خوبی که یادمه شلمچه بود.
خاطرات شلمچه محاله یادم بره*-* (با ریتم خوانده شود)

یادش بخیر روز اول با شوق و ذوق رفتیم و روز آخر با گریه و اما به‌اجبار برگشتیم.

صبح‌ها قبل اذون که هوا تاریک بود به زور بیدارمون می‌کردن تا برای وضو و نماز مسیر یک کیلومتری سوله تا سرویس‌ها و نمازخونه رو توی سوز و سرمای صبح طی کنیم و توی راه خواه ناخواه دیگه خواب‌مون می‌پرید...گرچه گاهی بچه‌ها نماز رو می‌پیچوندن و خواب رو ترجیح می‌دادن. :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :108:

با فاکتورگیری شام که تخم‌مرغ آب‌پز با خیارشور و گوجه بود و ناهار که سالاد الویه پر از تخم مرغ‌های اضافه‌ی شب قبل بود، اما دیدن مکان‌های جنگی، بیمارستان‌ها، توپ و تانک و مکان‌های ممنوعه بخاطر وجود مین و خاطرات تلخ و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : HAKIMEH.MZ

Dark king

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
244
پسندها
1,589
امتیازها
9,913
مدال‌ها
10
  • #7
سلام اینو به تعدادی از دوستام گفتم خوشحال میشم به شما هم بگم ی روز تو اردوی کلاس شیشم ما رفتیم بندر انزلی و توی اتوبوس آهنگ های غیر مجاز و اینا پخش بود ما میرقصیدیم وقت ناهار که شد داشتیم ناهار می خوردیم که آلوچه از تو کیفم در آوردم فقط من آلوچه برده بودم بعد داشتم با دوستم بحث میکردم که آلوچه رو کی بخوریم آلوچه از دستم پرید بالا داشتم مسیر حرکتش و نگا میکردم که خورد تو کله پسر مدیرمون مدیرمون دید منم ترسیدم مجبور شدم آلوچه رو به همه اونایی که تو اردو بودن تاروف کنم هیچی آقا تا آخر اردو مدیرمون بهم چش غره میرف انگار مثلا دارم بچه لوسشو میدزدم هیچی سال بعد دیگه تو اون مدرسه نموندم اصلا اگه میموندم مدیرمون با لگد پرتم میکرد بیرون :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Dark king

pouneh

مدیر بازنشسته
سطح
19
 
ارسالی‌ها
370
پسندها
11,555
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
18
  • #8
مارو سال شیشم بردن اردو فریدونکنار. مام ی گله بیست نفری پاشدیم رفتیم ساحل. بعد حدودا ظهر هم بود خیلییی خلوت بود. مام ی قایق بی سر و صاحاب پیدا کرده بودیم. نصفمون روی یه لبه ی قایق نشستیم نصف دیگه روی یه لبه ی دیگه. بعد ی گروه، خودمونو هل میدادیم عقب اون یکی میومد جلو و برعکس و رو قایق تاب میخوردیم ک یهو صاحاب قایقه اومد داد و بی داد و هوار که آی آقا چ خبرتونه و مگه باغ وحشه و اینا. من و بیشتر رفیقای دبستانم از پیش دبستانی تا شیشم باهم بودیم و خیلی جور بودیم. حالا هی صاحاب قایقه فوش میداد هی ما جواب میدادیم هی اون فحش میداد میگفت بیاین پایین ما جوابشو میدادیم رو قایق میموندیم. تهشم اینکه یارو اومد تک تکمونو از یقه گرفت از قایقش انداخت بیرون. چ خاطره قشنگی بود :30...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : pouneh

DELNAZ_N (TARANEH)

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,651
پسندها
13,043
امتیازها
35,373
مدال‌ها
17
  • #9
شیشم رفتیم موزه‌ی آثار تاریخی، با دوستم از هر چیزی که می‌دیدم نوت‌برداری می‌کردیم، کتابش کنیم.
تا این حّد تباه بودیم. آخرم هیچی حناق نکردیم برگشتیم تو اتوبوس، سرجا با یکی از اون‌کلاسی‌ها دعوامون شد برگه‌های نوت‌برداریمون و جر داد :a050:
 

RiRa-M

گوینده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
2,389
پسندها
18,153
امتیازها
48,373
مدال‌ها
27
  • #10
آخ اردو یادش بخیر *-*
دوره دبستان مارو هر سال میبردن اردو جاهای باحال خیلی خوب بود:458117-cd0129aac93e0e7447971192287dba7d:
ولی خب خفن ترین اردویی که رفتم اردوی سال شیشمم بود که دوبار رفتیم اردو
تازه بار دوم من دخترعمم (که هشتم بود) با خودم آوردن انقدررر کیف داد (مدیونید فک کنید پارتی داشتم... چون واقعا داشتم :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458149-2e0df5ba9e7ed867450b1a5ac2956e3a:)
مارو اولین بار بردن آکواریوم @_@
فک کنم انزلی ای یه همچین جاهای باشه حقیقتا شهری که رفتیم آکواریومو یادم نیست ولی اصلش آکواریومه نبود*-* سالن بازی و رستورانش بوددددددددد*-* (خدایاوقتی سالن بازیشو کشف کردیم اون لحظه بهترین لحظه زندگیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : RiRa-M

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا