- تاریخ ثبتنام
- 29/7/22
- ارسالیها
- 172
- پسندها
- 1,066
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 7
سطح
8
- نویسنده موضوع
- #131
دلآرام یه قدم به جلو برداشت و گفت:
ـ یعنی شما میخواهید بدون اینکه کاری براش بکنید مارو بفرستین خونه؟ اون خیلی ضعیفه.
دامپزشک گفت:
ـ واقعا الان براش بهتره اینجا نباشه چون ضعیفه و ممکنه بیماری دیگهای از بقیه حیوونا بگیره. من چکش کردم فعلا فقط گرسنه و سردشه.
وقتی از دامپزشک ناامید شدیم هر دو از درمانگاه خارج شدیم، دلآرام پکر بود و متاصل اون با ناراحتی نگاهم کرد و گفت:
ـ حالا چی میشه؟
دستمو دراز کردم و تا گربه رو ازش بگیرم و گفتم:
ـ بیا بریم خونه، نگرانش نباش من میبرمش زیادم بیتجربه نیستم.
اون اما از دادنش به من خود داری کرد و گفت:
ـ نه... اصلا فکرشم نکن اینو ببری خونه رامین، میلان و آرمان دوتا سگ ژرمن بزرگ دارن چطور ندیدیشون!
گفتن:
ـ خب مشکلش چیه؟
جواب داد:
ـ شوخیت گرفته؟ اون...
ـ یعنی شما میخواهید بدون اینکه کاری براش بکنید مارو بفرستین خونه؟ اون خیلی ضعیفه.
دامپزشک گفت:
ـ واقعا الان براش بهتره اینجا نباشه چون ضعیفه و ممکنه بیماری دیگهای از بقیه حیوونا بگیره. من چکش کردم فعلا فقط گرسنه و سردشه.
وقتی از دامپزشک ناامید شدیم هر دو از درمانگاه خارج شدیم، دلآرام پکر بود و متاصل اون با ناراحتی نگاهم کرد و گفت:
ـ حالا چی میشه؟
دستمو دراز کردم و تا گربه رو ازش بگیرم و گفتم:
ـ بیا بریم خونه، نگرانش نباش من میبرمش زیادم بیتجربه نیستم.
اون اما از دادنش به من خود داری کرد و گفت:
ـ نه... اصلا فکرشم نکن اینو ببری خونه رامین، میلان و آرمان دوتا سگ ژرمن بزرگ دارن چطور ندیدیشون!
گفتن:
ـ خب مشکلش چیه؟
جواب داد:
ـ شوخیت گرفته؟ اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش