• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان خفته در باد | سیده پریا حسینی نویسنده برتر انجمن یک رمان

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,325
پسندها
16,370
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #41
لوسی با دهانی نیمه‌باز و قلبی که چیزی نمانده بود از سینه به بیرون جهد، مات و مبهوت ماند. گوش‌هایش شنیده‌هایش را پس می‌زدند و کلمات معنا و مفهوم خود را از دست داده بودند می‌فهمید، اما نمی‌توانست هضم‌شان کند.
قطرات اشک روی گونه‌هایش جاری شد و پرسید:
- تو...تو دیوونه شدی؟!
آنیل خندید و در حالی که سینه‌اش را ستبر کرده و دستانش را پشت سرش قلاب کرده بود گفت:
- من گفتنی‌ها رو گفتم حالا این تویی که سرنوشت مردم این سرزمین رو تعیین می‌کنی.
لوسی با خشمی که به حد اعلای خود رسیده بود دستش را بلند کرد تا کشیده‌ای نثار او کند اما آنیل دستش را در هوا گرفته و او را به سمت خود کشید سپس در حالی که فشار دستش را بر مچ دست ظریف او بیشتر و بیشتر می‌کرد گفت:
- قبلا هم بهت گفتم من آدم صبوری نیستم، پس با من بازی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,325
پسندها
16,370
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #42
لوسی پلک‌هایش را با انگشت مالید و تلاش کرد صاف بایستد نگاهش را به طرف آلینا و استیو چرخاند که به او التماس می‌کردند قبول نکند، سپس نفس عمیقی کشید و حکم مرگ خودش را امضا کرد!
- باشه، قبول می‌کنم.
آنیل پوزخندی بر لب نشاند و دستور داد آلینا و استیو را از خانه بیرون کنند. سپس به طرف زن سرخدمتکار خود چرخید و گفت:
- تدارکات رو شروع کنید می‌خوام همه‌چیز در خصوص عروس بی‌نقص باشه.
و قصد رفتن کرد که لوسی آستین لباسش را چنگ زد:
- اول باید شر این مصیبت رو از سر مردم کم کنی!
آنیل نیم نگاهی به او انداخت و با بی‌اعتنایی گفت:
- بهت که گفتم، نمی‌تونی برام شرط بذاری.
لوسی این بار محکم مقابل آنیل ایستاد و با نگاهی بی‌روح به چشمان آنیل، با لحنی جدی پاسخ داد:
- همین حالا! وگرنه عروسی برای مجلست نخواهی داشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

سیده پریا حسینی

مدیر تالار دانشگاه + نویسنده برتر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار
تاریخ ثبت‌نام
19/11/17
ارسالی‌ها
1,325
پسندها
16,370
امتیازها
38,073
مدال‌ها
22
سن
22
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #43
مردمانی که در خانه‌هایشان بودند با دیدن تغییرات ناگهانی آب و هوا به شدت وحشت زده شدند آن‌ها نمی‌توانستند درک کنند که چه اتفاقی در حال روی دادن است! گیج و سردرگم شده بودند عده‌ای می‌گفتند مردی را دیده اند که با جادوگری و خواندن عباراتی نامفهوم تغییرات فصلی را اعمال کرده؛ عده‌ای باور می‌کردند و عده‌ای به این سخنان می‌خندیدند هر کس چیزی می‌گفت عده‌ای می‌گفتند دعاهایشان به درگاه خدا پذیرفته شده و عده‌ای معتقد بودند سنگسار و اعدام زنان بدکاره آسمان را خشنود کرده است! با این همه حکایت جادوگر ثروثمندی که از بدو ورود تعادل همه چیز را به هم ریخته و هم اکنون به گفته شاهدان عینی با جادویش، معجزه کرده بود، بیش از هر چیز دیگری بر سر زبان‌ها بود.
در این میان حاکم سرزمین که مردی زن باره و باده بنوش بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : سیده پریا حسینی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا