- ارسالیها
- 1,402
- پسندها
- 16,464
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 22
- سن
- 23
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #21
آلان وحشت زده به او نگریست و در خود جمع شد او نمیدانست که این مرد دیوانه چه کینهای از او به دل گرفته که رهایش نمیکند! ترسان و لرزان گفت:
- آخه شما... شما چرا این کارا رو میکنین؟
مهراس خندید و با دست موهای پسرک را به هم ریخت سپس کنار گوش او زمزمه کرد:
- به دل نگیر، این یه جور تسویه حسابه!
و پسرک را هل داد به درون استخر. آلان که از پشت به داخل استخر پرتاب شده بود دست و پا زنان تلاش کرد خودش را به سطح آب برساند اما حقیقت این بود که او شنا نمیدانست و آب در برابر کسانی که او را پس بزنند به هیچ عنوان مهربان نبود!
چشمان طوسی مهراس به شدت درخشید دستانش را از هم باز کرد و بعد محکم کف دستانش را بر هم کوبید دو موج آب از سمت چپ و راست آلان با ارتفاعی بلند و با سرعتی زیاد با یکدیگر ادغام شدند و...
- آخه شما... شما چرا این کارا رو میکنین؟
مهراس خندید و با دست موهای پسرک را به هم ریخت سپس کنار گوش او زمزمه کرد:
- به دل نگیر، این یه جور تسویه حسابه!
و پسرک را هل داد به درون استخر. آلان که از پشت به داخل استخر پرتاب شده بود دست و پا زنان تلاش کرد خودش را به سطح آب برساند اما حقیقت این بود که او شنا نمیدانست و آب در برابر کسانی که او را پس بزنند به هیچ عنوان مهربان نبود!
چشمان طوسی مهراس به شدت درخشید دستانش را از هم باز کرد و بعد محکم کف دستانش را بر هم کوبید دو موج آب از سمت چپ و راست آلان با ارتفاعی بلند و با سرعتی زیاد با یکدیگر ادغام شدند و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش