- تاریخ ثبتنام
- 19/11/17
- ارسالیها
- 1,424
- پسندها
- 16,515
- امتیازها
- 38,073
- مدالها
- 22
- سن
- 23
سطح
25
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #71
مهراس چرخید و چشمانش گرد شد چه کسی جرئت کرده بود در مراسم ازدواج او چنین رسوایی ای بر پا کند؟ خون زیر رگ هایش دوید و دندان هایش را بهم فشرد لوسی را به نگهبانان سپرد و وارد عمل شد هر مرد نقاب داری که میدید را به مجسمه ای یخی بدل میکرد و به دنبال هانا که یک به یک قلب مهاجمان را از سینه بیرون می کشید یا با بیرون کشیدن تمام خونشان از دهان و بینی خنجری می ساخت و گلویشان را میبرید، شمشیری یخی تیز و برنده میان انگشتانش خلق کرد و خون هر نقاب داری را که میدید بر زمین می ریخت سربازان گارد سلطنتی نیز ضمن حفاظت از مهمانان مشغول نبرد با مهاجمان شدند. در این میان یکی از نقاب داران به جلو جهید گلوی محافظ لوسی را برید مچ دستش را گرفت و او را به دنبال خود کشید لوسی وحشت زده شد اما با دیدن چشمان فرهاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش