نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,111
سـلامـ وقتتون بخیر

____


خلاصه رمان این ِ
یه دختر بود که یه شب میره مهمونی فکر کنم حالش بد میشه زنگ میزنه به شوهر خواهرش که بیاد دنبالش بعد اینارو پلیس با هم میگیره ازدواج میکنن اسم پسره فکر میکنم کیارش بود و خواهره دختر ِ هم خواهر ناتنیش بوده دختر ِیه پسر عمو هم داشت که عاشق دوست دختر ِ میشه آخرش همـ پسره و دختره عاشق هم میشن

___

میدونمـ بد توضیح دادمـ :d
اگه اسمش رو میدونید ممنون میشمـ بگید
رمان در حسرت آغوش تو بود اسمش
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,112
سلام یه رمان رو چند سال پیش خوندم که اسمشو یادم نیست رمان در باره یه دختره بود که پدر و مادرشو توی تصادف از دست میده و پیش پدر بزرگش زندگی میکنه این دختر دانشجوی تاتره و پدر بزرگش میخواد که اون با پسر داییش که موسیقی خونده ازدواج کنه ولی اون راضی نمیشه تا اینکه باید برای اجرای یه تاتر از طرف دانشگاه به یه سفر برن شرط پدر بزرگش برای این سفر همراهی همون آقای نامزد یا پسر داییه
با پسر داییه حرف میزنه که همراهش نره ولی پسر داییه با دوستاش که استادای اون دخترن میره موقع برگشت تصادف میکنن و یه زن ومرد روستایی از اونا مراقبت میکنن واونا مجبور میشن به هم محرم شن بعد عاشق هم میشن با هم ازدواج میکنن
رمان ترانه ات میشوم بود اسمش
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,113
سلام من دنبال یه رمان هستم خیلی ذهنمو درگیر کرده
یه دختره بود که پدر و مادرش به طرز مشکوکی میمیرن پدر دختره عتیقه فروش بوده یه روز که دختره میره اداره پلیس میخوان بدزدنش که یه نفر نجاتش میده پسری که نجاتش میشه پلیس بوده که باید برای یه پرونده باید میومده اداره البته تو اداره کار نمیکرده چون پسره زیاد از دستورات پیروی نمیکرده و برای همین نمیدونم درست میگم یا نه تعلیقه اش کرده بودن
بعد پسره دختره رو میبره خونه خودش میگه کمکت میکنم بعد اخر قصه معلوم میشه همه کارا زیر سر عموش بوده
هر چقدر میگردم پیداش نمیکنم اگه اسمش رو میدونین لطفا بهم بگین
ممنونننن
 
آخرین ویرایش

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #4,114
سلام من دنبال یه رمان هستم خیلی ذهنمو درگیر کرده
یه دختره بود که پدر و مادرش به طرز مشکوکی میمیرن پدر دختره عتیقه فروش بوده یه روز که دختره میره اداره پلیس میخوان بدزدنش که یه نفر نحاتش میده پسری که نجاتش میشه پلیس بوده که باید برای یه پرونده باید میومده اداره البته تو اداره کار نمیکرده چون پسره زیاد از دستورات پیروی نمیکرده و برای همین نمیدونم درست میگم یا نه تعلیقه اش کرده بودن
بعد پسره دختره رو میبره خونه خودش میگه کمکت میکنم بعد اخر قصه معلوم میشه همه کارا زیر سر عموش بوده
هر چقدر میگردم پیداش نمیکنم اگه اسمش رو میدونین لطفا بهم بگین
ممنونننن
رمان طعم گس زیتون
یه ربطی به عتیقه داره
دختره زیتون و پسره محمد اما فقط پدره میمیره
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,115
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
توسکا هست اسم رمان
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,116
رمان طعم گس زیتون
یه ربطی به عتیقه داره
دختره زیتون و پسره محمد اما فقط پدره میمیره
نه این نبود ولی ممنون
میدونی پلیسی معمایی بود
هر چی فکر میکنم یادم نمیاد ولی پسره یادمه خیلی پولدار بود حتی یکی از سکانسش که خیل جذاب بود این بود که پسره با ماشین تو اتوبان دوتا درگیری رخ میده خیلی خفن بود رمانه
 

Parandak

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
40
امتیازها
40
  • #4,117
سلام بچه ها یه رمانی بود که شوهره به اشتباه به زنش تهمت میزنه و با دوست زنش ازدواج میکنه بعد چند سال میفهمه اشتباه کرده و میخواد با زنه ازدواج کنه. اسمش رو میدونید؟
 

Parandak

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
25
پسندها
40
امتیازها
40
  • #4,118
سلام بچه ها یه رمانی بود که شوهره به اشتباه به زنش تهمت میزنه و با دوست زنش ازدواج میکنه بعد چند سال میفهمه اشتباه کرده و میخواد با زنه ازدواج کنه. اسمش رو میدونید؟
کسی نمیدونه؟
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,119
سلام دوستان :)
دنبال رمانی میگردم، که در مورد دختری بود که با دوستش برای تست بازیگری میرن در صورتیکه خودش نمیخواسته تست بده، ولی اتفاقی میفته که بعد از تست دادن قبول میشه.
باباش مدیر بازنشسته س و تک فرزنده و بعد از بازی، خیلی معروف میشه.
یه مرد به اسم آرشاویر چون شبیه عشقش توی ایتالیا بوده، عاشقش میشه ولی پسره فک کنم مبتلا به پارانویا بوده چون عشق ثابقش مازوخیست بوده و در نهایت همین باعث شده که بمیره.
دختره با کمک پدر شوهرش، آرشاویرو درمان میکنه.
این چهار تا رمانه که به هم ارتباط دارن یعنی باید هر چهارتا رو بخونی
اول قرار نبود ـ
دوم توسکاـ
سوم جدال پر تمنا ـ
چهارم روزای بارونیـ
 

Elen

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
11
پسندها
29
امتیازها
33
  • #4,120
دنبال یه رمان میگردم که قبلا خونده بودم و الان هر چی میگردم پیداش نمیکنم درباره دختری بوده که خیلی بیخیال بوده و پدر و مادرش اونو شرطبندی میکنن وسعید خان اونو میخره خیلی بی خیال میره اونجا دخترهکربوده با کمک دوستای داداشش می خواستن داداششو از اونجا فراری بدن یه روز دختر میره سر گاوصندوق سعید خان گاوصندوق اونم خیلی حرفهای بود و هیچ کس نمی توانست بازش کنم ولی دختر بازش میکنه وقتی سعید خان نیاد میله دختر باز کرده خیلی شوکه میشه و از اون تست هوش می گیره و می فهمه اونم هکر هست که داشتیم کلاه سفید قهوه ای کلاس یا ولی دختره نمی فهمید که چه کلاهی است و سیعد خان خودش کلاه قهوه ای بوده یه روز دختر میره خارج و یه پسر میبینی که با چند نفر درگیره و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا