نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

الف.الف

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
23
پسندها
39
امتیازها
40
  • #4,231

mehrazar

رفیق جدید انجمن
سطح
1
 
ارسالی‌ها
79
پسندها
134
امتیازها
578
مدال‌ها
2
  • #4,232
یک رمان پلیسی-عاشقانه خوندم چندین ماه پیش نه اسم خود رمان و نه اسم شخصیت ها رو یادمه.

داستان از دوران دبیرستان دختره بود که به دلیل ورشکستگی پدرشون مجبور میشن برن با دوست قدیمی باباش که یک پسر بزرگ (پسره رو Xمیگیریم)داره زندگی کنن این Xاز خارج اومده بوده .یک بار دختره میخواسته با دوستاش برو استخر که زن دوست باباش میبینتش و کلید استخر خونشون و میده میگه از این به بعد تو این استخر برو این دختره هم خوشحال میشه و هر هفته میرفته استخر تا از یک روزی یه روز ابی تو استخر میبینه و برش میداره از اون به بعد هر بار رز ابی تو اب بوده اینم اینارو برمیداشته و خشک میکرده تا Xبرمیگرده خارج و اینم اول ناراحت میشه و بعد دیگه داستان میره از جایی که دختره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Moooona

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
0
  • #4,233
من دنبال ی رمانی میگردم چند سال پیش خوندمش دقیق یادم نیست


دختره پرستاری یا پزشکی میخونه عاشق یکی از فامیلاشون بودولی پسره عروسی میکنه بعدش دختره میره تهران پسره هم بعدا طلاق میگیره و باهم تو ی بیمارستان کار میکنن عاشق هم میشن و ازدواج میکنن کسی میدونه اسمش چیه خیلی دنبالش گشتم
 

Hedie.k

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
22
پسندها
59
امتیازها
90
  • #4,234
سلام
من یک رمانی رو قبلا خوندم و الان دنبالشم.
داستان دختریه که پلیسه و یک ماموریت جدید براشون پیش میاد.ی گروه رقاص بودن که تو خیابون با نقاب میرقصیدن.خواهر دختره مربی رقص بود و نامزد داشت و اسم نامزدش امیر حسام بود.نامزد خواهرش ی برادر دوقلو داشت.اسمشم امیر سام بود.امیر سام پلیس بود و با هم ی ماموریت مشترک میرن و تو اون ماموریت با هم میرقصنو اینا.اخرشم که ازدواج می کنن
 

Mers~

پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
34,855
امتیازها
66,873
مدال‌ها
37
  • مدیر
  • #4,235
سلام
من یک رمانی رو قبلا خوندم و الان دنبالشم.
داستان دختریه که پلیسه و یک ماموریت جدید براشون پیش میاد.ی گروه رقاص بودن که تو خیابون با نقاب میرقصیدن.خواهر دختره مربی رقص بود و نامزد داشت و اسم نامزدش امیر حسام بود.نامزد خواهرش ی برادر دوقلو داشت.اسمشم امیر سام بود.امیر سام پلیس بود و با هم ی ماموریت مشترک میرن و تو اون ماموریت با هم میرقصنو اینا.اخرشم که ازدواج می کنن
پلیس بازی یا خرابکاری
شایدم بلعکس... خرابکاری یا پلیس بازی
 
امضا : Mers~

Sno

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
3
پسندها
5
امتیازها
0
  • #4,236
سلام من اسم رمانی رو می خوام که در اون یک پسر با دختری دوست شده بود که اون دختر با دیدن یه آدم پولدارتر به دوست پسرش اذیت می کنه و اون آدم جدید که در واقع تو یه تصادف به دختره زده بوده وقتی می فهمه این دختر دوست پسر داشته اون رو می بره جایی که با آزارش تنبیهش کنه ازون ور دوست پسر این دخره برای انتقام ازش با خواهرش که فکر کنم یه بچه برادش رو که فوت شده بود نگه می داشت دوست میشه اما عاشقش میشه و ... خیلی خیلی زیباست خواهش می کنم اگر می شناسید بگید
 

Fariba aaa

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
  • #4,237
سلام من اسم رمانی رو می خوام که در اون یک پسر با دختری دوست شده بود که اون دختر با دیدن یه آدم پولدارتر به دوست پسرش اذیت می کنه و اون آدم جدید که در واقع تو یه تصادف به دختره زده بوده وقتی می فهمه این دختر دوست پسر داشته اون رو می بره جایی که با آزارش تنبیهش کنه ازون ور دوست پسر این دخره برای انتقام ازش با خواهرش که فکر کنم یه بچه برادش رو که فوت شده بود نگه می داشت دوست میشه اما عاشقش میشه و ... خیلی خیلی زیباست خواهش می کنم اگر می شناسید بگید
به نجابت مهتاب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #4,238
سلام
من دنبال رمانی میگردم که اسم شخصیت پسره کیارش بود و با یه خانواده‌ای دوست بود که دختره بهش میگفت آرش و وقتی هم این اسم رو میگفت، مثلا تیرش رو به کمانش میکشید. اسم برادر دختره هم امیرحافظ بود. داداشش هم بیش از حد غیرتی بود و حساس روی خواهرش بود و خیلی بهش تذکر میداد. یه روز هم که رفته بودن کوه، عاشق کیارش میشه و وقتی خوشحال بود بهش میگفت آرش و وقتی دلگیر بود میشد کیارش. کیارش هم خونواده‌ش هیچوقت پیشش نبودن!
ممنون میشم اگر اسمش رو میدونید بگید!!!
 
امضا : NEGIN BARZAN~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

NEGIN BARZAN~

نویسنده انجمن
سطح
33
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
30,354
امتیازها
64,873
مدال‌ها
19
  • #4,239
یه رمان دیگه‌ای هم بود که دختره همراه دوستاش که رفته بودن شمال، دختره مادر و پدر نداشت و با یه زنه که حکم دایه رو براش داشت، زندگی میکرد. خلاصه، میرن تو ویلاشون و اون ویلا نفرین شده بود و عروسکش هم نفرین شده بود. یعنی شیطان بهش دست زده بود. با دوتا پسر به اسم وهرام و سهیل آشنا میشن که وهرام عاشق یکی از دخترا میشه و سهیل هم عاشق نقش اصلی ولی سهیل گول شیطان رو میخوره بدجنس میشه چون عشقش عاشق یکی دیگه میشه و اون فرد هم از دوران قدیم بوده و یه جورایی خواب ابدی رفته بود. بعد دختره همیشه عروسکش رو همه‌جا میدید و اذیتش میکرد و بابا و مامانش هم تو همون ویلا مرده بودن. بعد میخوان کشفش کنن میرن ته باغش که ممنوعه بود و پر بود از جن و روح‌های سرگردون. آها یکی از دوستاش هم توی خوابش عشقش رو میدید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN BARZAN~
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا