یه رمان بود پسره به دختره ت*جاوز نکرده بود ولی مجبور شدن ازدواج کنن و پسره خودش یکی دیگرو دوست داشت ولی اون ازدواج کرد بعدش و پسره همش آهنگ عروس رو گوش میداد
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
یه رمان بود پسره به دختره ت*جاوز نکرده بود ولی مجبور شدن ازدواج کنن و پسره خودش یکی دیگرو دوست داشت ولی اون ازدواج کرد بعدش و پسره همش آهنگ عروس رو گوش میداد
سلام یه رمان بود که دختره با یه پسری که ساکن خارج کشوره تلفنی عقد و عروسی میکنه و بعد که میره پیش پسره متوجه میشه پسره اصلا علاقه ای به این ازدواج نداشته و هم خونه میشن. آخرش مادر پسره میفهمه و شرمنده دختره میشه و میخواد طلاق دختره رو بگیره در حالیکه پسره عاشق دختره شده بود.. از رمان های قدیمی نودو هشتیاست
یه دختره ک با مامانش زندگی میکنه یه پسری میاد طبقه پایین خونشون زندگی میکنه یه پسرفوق العاده بداخلاقه وفک کنم تو کار خلافه خلاصه یجور میشه ک عاشق دختره میشه وازدواج میکنن تو نامزدی دختره حامله میشه درصورتی ک پسره هنوز درگیره سروکله زدن با خلافکاره نمیزارن خودشو بکشه بیرون
من یک رمان خوندم ولی یادم نیست اسمش و اینارو اونجوری که یادمه دختره و پسره ازدواج میکنند بعد دختره نمی دونم چی می شه که میره یا پسره ولش می کنه بعد دختره حامله بوده پسرم نمیدونسته دختره بچش به دنیا میاد و چن وقت بعد اتفاقی پسرو تو خیابون میبینه بجه بغلش بوده پسره شک میکنه میگه بچه کیه میگه مال دوستمه ولی پسره یواشکی پستونک بچه رو برداشته بودهِ ِDNAمیده میفهمه مال خودشه
همینش یادم بود اگه می دونین بگین بهم ممنو