مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

~HADIS~

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/6/18
ارسالی‌ها
1,264
پسندها
19,077
امتیازها
42,073
مدال‌ها
27
سن
21
سطح
25
 
  • #1,431
سلام دوستان ببخشید من اسم یه رمان رو میخوام که درباره ی یه دخترس که خانوادش خیلی محدودش کردن ولی اون از طریق اینترنت با یه نفر اشنا میشه و باهم دوست میشن اما بعد از یه مدتی که دختره میبینه مرد رو میفهمه که مرده رییس پدرش هست که اخرش معلوم میشه مرد برای انتقام گرفتن از پدر دختر اینکاررو کرده ولی در اخر عاشق دختره میشه
تب داغ هوس
 

ستاره من

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/7/18
ارسالی‌ها
22
پسندها
40
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,432
سلام دوستان یک رمان را چند سال پیش خواندم مردی بود که در گذشته نمی دانم چه مشکلی داشت که ناراحت و خشک بود با یک دختر آشنا می شود با هم ازدواج می کنند زندگی عاشقانه ای دارند برادر دختر با خواهر پسر عقد می کنند پیوندشان محکم تر می شود تا اینکه عکس و فیلمی به دست شوهر و برادر دختر می رسد که زنش خ**یا*نت می کنند برادر و شوهرش ابتدا قبول نمی کنند ولی مدارک خیلی محکم حتی پلیس هم می گوید فیلم و عکس ها واقعی هستند شوهرش طلاقش نمی دهدولی در خانه اش هم راهش نمی دهد و برادر و خانواده به دختره توهین و سخت می گیرند عروس خانواده به طرفداری برادرش همه اش توهین و سخت می گیرد به خانواده شوهرش هر روز به خانه برادرش می رود و به زنش نفرین می کند ولی او هنوز زنش را دوست دارد و به خواهرش می گوید تو دخالت نکن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sahba81

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
12/7/20
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,433
سلام یه رمان خوندم هرچی فکر میکنم اسمشو یادم نمیاد لطفا کمک کنید که انقد بهش فکر کردم مخم پوکید
داستان درباره یه دختره ایه که یه خواهر داره و باباش پلیسه ولی اصلا به خانوادش اهمیت نمیده و به زور میخواد دختره رو بده به پسر برادرش که از خارج اومده و خیلی اوا مامانم اینایه یه روز دختره رو میدزدن ولی دختره از دستشون فرار میکنه و حتی رییس اصلی رو گروگان میگیره تا به وسیله اون از دست دزدا فرار کنه و بعد پسره رو وسط بیابون تو تاریکی ول میکنه و پسره هم ازش کینه به دل میگیره ومیگه بدبختت میکنم بعد هی تهدیدش میکنه که خواهرتو بدبخت میکنم و اینا تا بالاخره پسره یه سری عکس برای بابای دختره میفرسته و بابای دختره هم باور میکنه و دخترشو میندازه بیرون از خونه دختره هم میمونه چیکار کنه که یه نفر باهاش یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

. .Nazanin

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,434
سلام
یک رمانی خوندم چندوقت پیش اما اسمش یادم نمیاد اینطوری بود که:دختره واسه انتقام با پسر نامادری وارد رابطه میشه در خانواده پدری پسره هم قوانین سخت گیرانیه ای علیه زنانه و خب دختره هم تخسه و احترام پسره رو نگه نمیداره و از طرفی دیگ از پسره حامله میشه...
اسم اینو ممنون می‌شم بگین❤️
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Anahidam

82Mina

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
13/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,435
سلام من دنبالِ يه رمان ميگردم كه دختره حافظه اش رو از دست داده و بعد اتفاقي سَرِ از خونه يك خواننده معروف درمياره ،بعد اونجا ميمونه و به عنوان پرستار از بچه ي اون خواننده نگه داري ميكنه بعد عاشق هم ميشن ،لطفا اگه ميدونين بگين
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Anahidam

Fariba aaa

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
24/4/20
ارسالی‌ها
165
پسندها
195
امتیازها
728
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #1,436
سلام من دنبالِ يه رمان ميگردم كه دختره حافظه اش رو از دست داده و بعد اتفاقي سَرِ از خونه يك خواننده معروف درمياره ،بعد اونجا ميمونه و به عنوان پرستار از بچه ي اون خواننده نگه داري ميكنه بعد عاشق هم ميشن ،لطفا اگه ميدونين بگين
فکر کنم یک بغل تنهایی رو بگید شما
 

Sichan

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,437
سلام دنبال یه رمان میگردم که دختره از خانواده مذهبیه پولداره وپسره وضع مالیش خوب نیس.زن و شوهرن و پسره به دختره خ**یا*نت میکنه و با یه دختر دیگه ازدواج میکنه و دختره ازش‌حامله میشه.دختره یه برادر و یه خواهر داره که خارج زندگی‌میکنه و خواهره و اونجا بهش ت*جاوز شده و حالا که برگشته برادر پسره باهاش ازدواج میکنه و ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Sevil

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/8/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #1,438
سلام
یه رمان خوندم...دختره توسط یه پسر دزدیده میشه بهش دست درازی میشه...دختره که برمیگرده خونشون افسردگی میگیره و دیگه باهیشکی حرف نمیزنه...خانوادش یه روانشناس میارن تا حال دخترشون خوب شه...مرده سنش بالا بود...به مرور زمان عاشق دختره میشه...اما دختره عاشق پسر عموش علی میشه که تازه اومده بودن خونشون....دیگه به اجبار خانوادش با روانشناسه ازدواج میکنه...به مرور زمان دختره ام عاشقش میشه...دختره حامله میشه وقتی بچش به دنیا میاد بازم افسردگی میگیره دیگه نمیره سمت شوهرش....شوهرش با پرستار بچش همراه میشه... دختره موچشو میگیره کارشون به طلاق میکشه اما اخر سر باهم اشتی میکننو میرن سره خونه زندگیشون...
اگه اسمشو میدونین بگین....؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

saeideh.a.r.b.i

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
3/8/20
ارسالی‌ها
15
پسندها
25
امتیازها
40
سطح
0
 
  • #1,439
سلام.روز بخیر
دختر قصه مون با شوهر خاله اش که فک کنم پسرعموشم بود میرفت مهمونی(رابطشون فامیلی بود نه چیز خاصی درضمن از خالشم داشت جدا میشد) فک کنم اسم پسره هم ارمان بود
خلاصه تو یه مهونی درگیر میشه و میمیره.دخترهم فرار میکنه میاد خونه.برادر پسره هم طراح بود از خارج میاد.مراسم عزاداری که تموم میشه پلیس میاد سراغ دختره و مشخص میشه که خواستگارش که مدتی باهاش دوستم بوده زده شوهرخاله هرو کشته.بابای دختره عصبانی میشه و پرتش میکنه خونه پیرزنی که اشناشون بوده.پسر عموش که میخواد برگرده خارج میگه بیا عقدت کنم ببرمت.اینم قبول میکنه و بعدها میفهمه که این پسر از خیلی قبلتر دوسش داشته و ....خوشبخت میشن.
هیچ کس مثل تو نبود
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mobina.yz

مهسانوروزی

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/5/20
ارسالی‌ها
47
پسندها
154
امتیازها
503
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • #1,440
سلام دوستان این خلاصه رو تو یه جایی دیدم وخیلی دوست دارم که رمانشو بخونم وچیز زیادی ازش نمیدونم
داستان از این قراره که دختره پسره ازواج اجباری داشتن و دختره خیلی چاق بود و پسره همیشه اونو مسخره میکرد.
 
امضا : مهسانوروزی
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] S@h@r
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا