- ارسالیها
- 323
- پسندها
- 1,702
- امتیازها
- 10,133
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #91
نگاه اجمالی به شاهزاده انداخت و بعد روبه جاناتان کرد و سینش را جلو داد و ازودتر از ولیعهد گفت:
-لارا هستم
جاناتان نگاهی گذرا بهش انداخت و سرش را تکان داد از انطرف دختری با موهای طلایی فر که زیادی یه خودش رسیده بود بیرون آمد و دستش را دراز کرد وگفت:
-سارا هستم ازدیدنت خوشبختم
با لبخند تنضعی دستی داد و سریع پس کشید، حس شیرینی نسبت به ساراداشت که وادار میکرد بیشتر با همکلام شود. بعد پسری قد بلند با موهای کوتاه حالت دار از پشت بیرون آمد و با مزاح و خنده گفت:
-منم لئون هستم
بادیدن لئون حس آشنایی از گذشته بهش منتقل شد حسی که میدانست آن پسر بیشتر شبیه الکس هست انگار یک سیب را دو نیم کرده باشند، دستش میرفت تا بغلش کند مایکل از پشت کشید و زیرگوشش گقت:
-قرارمون آشنایی بود نه...
-لارا هستم
جاناتان نگاهی گذرا بهش انداخت و سرش را تکان داد از انطرف دختری با موهای طلایی فر که زیادی یه خودش رسیده بود بیرون آمد و دستش را دراز کرد وگفت:
-سارا هستم ازدیدنت خوشبختم
با لبخند تنضعی دستی داد و سریع پس کشید، حس شیرینی نسبت به ساراداشت که وادار میکرد بیشتر با همکلام شود. بعد پسری قد بلند با موهای کوتاه حالت دار از پشت بیرون آمد و با مزاح و خنده گفت:
-منم لئون هستم
بادیدن لئون حس آشنایی از گذشته بهش منتقل شد حسی که میدانست آن پسر بیشتر شبیه الکس هست انگار یک سیب را دو نیم کرده باشند، دستش میرفت تا بغلش کند مایکل از پشت کشید و زیرگوشش گقت:
-قرارمون آشنایی بود نه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.