نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

مطلوب رمان خون کور: بال‌های سقوط | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون راجع به رمان؟

  • عالی

    رای 5 71.4%
  • خوب

    رای 1 14.3%
  • متوسط

    رای 0 0.0%
  • افتضاح

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 0 0.0%
  • ریجس

    رای 2 28.6%
  • سیریوس

    رای 0 0.0%
  • میکایلا

    رای 0 0.0%
  • مارکوس

    رای 0 0.0%
  • هکتور

    رای 0 0.0%
  • هریس

    رای 0 0.0%
  • گاجوتل

    رای 0 0.0%
  • آکامه

    رای 0 0.0%
  • کیتو

    رای 0 0.0%
  • رانمارو

    رای 0 0.0%
  • هانا

    رای 0 0.0%
  • دیدارا

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    7

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #171
نور آبی رنگ او را در بر گرفت. برای لحظه‌ای بدنش سبک شد. همین که پلک زد در طبقه‌ی اول بود. الایس فوراً سمت درهای بلند آشپزخانه رفت. همین که در را گشود بخار و انواع و اقسام بوهای اشتهابرانگیز به مشامش هجوم آورد. نه تنها بو بلکه انواع و اقسام فحش‌ها و القاب به گوشش رسید. چشم سرآشپز ملاقه به دست به او افتاد. از دیدن آن کت‌پایر وسواسی بیمار اخمی در هم کشید:
- دیگه چی می‌خوای الایس؟ غذای اعلی‌حضرت نیم ساعت دیگه حاضره.
رنگ رخ الایس زرد شده بود. آب دهانش را به زحمت قورت داد و فریاد کشید:
- اعلی‌حضرت داره میاد!
تمام سروصدای دیوانه‌کننده درون آشپزخانه در یک آن ساکت شد. چشمان تمام آشپزها و کمک آشپزها روی الایس بازگشت. تنها صدای جیزجیز و قل‌قل غذاها به گوش می‌رسید. این تنها سکوت قبل از طوفان بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #172
ریجس برای لحظه‌ای از وقاحت دزدی واضح در برابر چشمانش پوزخندی مبهوت زد و دوباره به انگشتان آکامه خیره شد. لبان سرخش را با زبان تر کرد:
- پونصد سکه طلا؟
آشپزها و خدمه آشپزخانه با حیرت به انسان کوچکی نگاه می‌کردند که وقیحانه در برابر پادشاه باعظمتشان ایستاده بود و درخواست پول می‌کرد. آن انسان باید از اینکه پادشاه به افتخار داده و حاضر است دستپخت او را بخورد، سر به تعظیم می‌گذاشت و برای ابد از این واقعه به عنوان افتخار یاد می‌کرد. آکامه دست به سینه شد و جواب داد:
- بله. چون من قدر روزهای عمر خودم رو می‌دونم و بر خلاف تو یه عمر نسبتاً طولانی ندارم. پس واضحه که باید قیمت رو بالا بگیرم.
ریجس ابروانش را بالا داد. حق با آن انسان فانی بود. گذر یک عمر انسان برای یک خون‌آشام مانند گذران پلک بر هم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #173
یک ساعت بعد

آکامه مانند اجل معلق با نگاهی تیره از پس سایه‌ی موهای سیاهش به ریجس خیره مانده بود. در برابر پادشاه میز متوسطی از انواع و اقسام غذاهایی که ریجس به عمرش ندیده بود، قرار داشت. ریجس با قیافه‌ای تلخ به غذاها خیره شده بود. از نیمه‌ی آشپزی آکامه دریافته بود که آن دختر آشپز قهاری است. آنچنان با مهارت مواد غذایی را به پرواز در می‌آورد که ریجس با درد و رنج درونی شروع به شمردن پانصد سکه طلای زبان بسته کرد.
سرآشپز هم نتوانسته بود از غذای آن دختر ایرادی بگیرد و در نهایت شروع به نوشتن رسپی‌های جدید کرد. تا در آینده از آن استفاده کند. حال دختر مانند یک ابلیس مجسم در برابر میز او ایستاده بود. ریجس به چهره‌ی غذاها نگاه کرد تا بلکه ایرادی بیابد. در درون لعنتی به خود فرستاد که چرا با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #174
ریجس بدون صدا گاز دوم را زد. آن غذا هم خوش طعم بود و هم بدتر از زهر دهانش را تلخ می‌کرد. با آهی دستانش را پایین آورد و علی‌رغم میلش به آکامه گفت:
- آشپزیت رو تأیید می‌کنم.
سرش را کمی برگرداند و به الایس گفت:
- از خزانه‌داری پونصد سکه طلا بگیر و برای انسان خونگی من بیار.
رانمارو اگر در آنجا بود به شیادی آکامه برای انداختن همبرگر پانصد سکه‌ای به پادشاه خون‌آشامان، ده از ده امتیاز می‌داد و به افتخار او جام نوشیدنی‌اش را بالا می‌برد. ریجس سرش را سمت آکامه برگرداند:
- از این به بعد وعده‌های غذاییم رو تو آماده می‌کنی!
آکامه جا خورد. دست روی سینه‌اش گذاشت:
- من یه مدیوم ارواحم نه یه آشپز مخصوص تو. تو حتی به من یه حقوق کف زندگی هم نمی‌دی! اون وقت می‌خوای از من بیگاری بکشی؟ حداقل یه حقوقی بده و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #175
ساعت دو نیمه‌شب

آکامه پس از آنکه الایس با نگاهی مشکوک درب اتاقش را بست، نفس راحتی کشید. روی تختش نشست. کیسه‌ی سنگین پر از طلا روی میز قرار داشت. خستگی سروکله زدن با آن خون‌آشام مغرور و از خودراضی در جانش نشسته بود.
با خستگی تمام شانه‌هایش را مالید. او یک ساعت کامل مانند یک فست‌فودی حرفه‌ای انواع و اقسام غذاهای ناسالم را روی میز چید تا آن خوک، همه را با نیشخند و ملچ‌ملوچ بخورد و به ریش نداشته‌ی او بخندد. کورو از درون سایه‌ی زیر پای او به حالت انسانی‌اش بیرون آمد.
روی تخت خزید و شانه‌های آکامه را از پشت ماساژ داد. آکامه دستانش را انداخت و ماساژ را به کورو سپرد. دست‌های بزرگ او بهتر از دست‌های کوچک خودش این کار را انجام می‌دادند. بدنش را با لذت شل کرد تا کورو کارش را انجام بدهد. با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #176
آرام چند دقیقه‌ای یال‌های سیاه و سفید کورو را همانگونه که او دوست داشت، خاراند. آرام لبانش را از هم گشود:
- خاله حالش چطور بود؟
کورو بدون آنکه چشم‌های تنبلش را باز کند پاسخ داد:
- مثل همیشه‌اس. نگران تو بود.
کورو چون می‌دانست که آکامه احوال یقیه را هم خواهد پرسید، پیشاپیش پاسخ داد:
- شیطنت تومو کمتر شده و سعی می‌کنه به ساکورا کمک کنه. کیتو بعد از مصرف معجونی که دکترهای قصر دادن، حالش یکم بهتره. به نظرم باید صدتا یا دویستا دیگه از اون معجونا بخوره تا برگرده به حالت سابق.
آکامه چندبار پلک زد و پرسید:
- متوجه شدی که اون معجون چی بود؟
کورو برخاست و سرش را به علامت نه تکان داد:
- متوجه نشدم. اما فهمیدم که پزشک سلطنتی خود پادشاهه.
آکامه ابروانش را در هم کشید:
- یه نقشه‌های شومی تو سر اون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #177
کورو با نگاهی نگران اربابش را مشایعت کرد. آکامه نقشه را درون لباسش چپاند و آهسته گوشه‌ی پرده را کنار زد. لعنتی به ارتفاع قصر فرستاد. در این ارتفاع نگهبانی نمی‌توانست او را ببیند که از بالکن به طبقه‌ی پایین می‌پرد. یعنی آکامه امیدوار بود که اینگونه بشود. درب‌های شیشه‌ای بالکن را پشت سرش بست و آرام لبه‌ی نرده‌های حکاکی شده‌ی سنگی نشست.
نگاهی به پایین انداخت. باید خیلی سریع ارواح را بازمی‌گرداند. دیر شده بود و هر چه می‌گذشت احتمال آنکه بتواند حافظه‌ی آن ارواح را پاک کند، کمتر می‌شد. آکامه به چابکی یک گربه بالکن به بالکن پایین پرید. درصد هشیاری‌اش به بالاترین حد خود رسیده بود.
چشمان نقره‌وارش در پس آن سوراخ‌های تاریک نقاب شینیگامی با دقت هر تاریکی را می‌کاویدند. موهای سیاه بسته شده‌اش به رنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #178
تنها کافی بود که شبیه خدمتکاران راه برود و صحبتی نکند. در برابر هر مقاماتی که از داخل تالارها می‌گذشتند در کناری می‌ایستاد و مانند همه خدمتکاران پر دامن سفید و مشکی اثیری‌اش را می‌گرفت و کمی بالا می‌آورد. با وقار، کمی احترام می‌گذاشت و بعد به راهش ادامه می‌داد.
هیچ یک از خون‌آشام های داخل قلعه حتی در خوابشان هم نمی‌دیدند که یک شکارچی شیاطین اینگونه در میانشان قدم بر‌می‌دارد. آکامه با توجه به چیزی که از نقشه به خاطر سپرده بود، راهش را به سمت سرداب قصر ادامه می‌داد. به سرعت نیم‌ساعت از اولین تغییر شکلش گذشت.
آکامه در همان حینی که می‌خواست از دری فرعی به داخل حیاط برود، هاله‌ی دورش را به شکل یک سرباز شمشیرزن درآورد. کلاهخودی فلزی و اثیری روی سرش شکل گرفته بود. شنلی سیاهرنگ با طرح رزهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #179
الایس احترامی به گاجوتل گذاشت:
- اعلی‌حضرت دستور یه جلسه‌ی فوری رو داشتن. از مفاد جلسه تنها می‌دونم که درمورد اتفاقات لب مرز هست.
گاجوتل آهسته مشتش را فشرد:
- متوجه شدم. خود رو به سرعت می‌رسونم البته بعد از ... .
همین که سرش را بازگرداند، آن سرباز مانند ارواح در هوا غیب شده بود. حس وحشتناکی موهای گردنش را سیخ کرد. او حتی صدای دور شدن قدم‌های سرباز را نشنیده بود. رویش را سمت الایس کرد و پرسید:
- تو هم اون سرباز رو دیدی که کنار من بود؟
الایس سرش را به علامت بله تکان داد:
- بله اما متوجه نشدم که کی رفت.
گاجوتل به اطراف نگاهی انداخت. به احتمال زیاد آن فرد یک نفوذی درون دیوارهای قصر دارک رز بود. امنیت پادشاه شوخی نداشت. سرش را سمت الایس بازگرداند:
- به احتمال زیاد یه نفوذی توی قصره. الایس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
767
پسندها
4,281
امتیازها
17,773
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #180
مسئول سرداب از چیزی که آکامه تصور می‌کرد فرزتر بود. گویی بر اساس شهودش از آن سوزن جاخالی داده بود. نیشخندی درنده روی لب‌های خون‌آشام نشست:
- اعلی‌حضرت از مزاحما خوشش نمیاد!
آکامه در پشت خون‌آشام ظاهر شد و سوزنش را درون گردن او فرو کرد. چشمان خون‌آشام در حدقه به بالا برگشت و بی‌حال روی زمین سقوط نمود. آکامه تغییر قیافه‌اش را کنار گذاشت:
- حرف زدن موقع مبارزه بدترین اشتباه یه جنگجوعه!
با حیرت متوجه شد که نصایح پدرش را تکرار کرده است. به سرعت در راهروی باریک سنگی و نیمه‌تاریک فرو رفت. اجساد سربازان را در یک سالن خالی و روی زمین یافت که به ترتیب ردیف شده بودند. آکامه قبل از آنکه وارد سالن خالی بشود با دقت به اطراف نگاهی انداخت.
به نظر نمی‌آمد که شخص دیگری درون فضای سرداب باشد با اینحال حس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 7)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا