متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

برگزیده رمان خون کور: پانیشرز | کورویامی کاربر انجمن یک رمان

نظرتون راجع به رمان؟

  • عالی

    رای 6 50.0%
  • خوب

    رای 4 33.3%
  • متوسط

    رای 1 8.3%
  • ننویس جانم. ننویس! :)

    رای 0 0.0%
  • شخصیت مورد علاقه‌تون؟

    رای 0 0.0%
  • آکامه

    رای 3 25.0%
  • کیتو

    رای 1 8.3%
  • رانمارو

    رای 1 8.3%
  • هانا

    رای 0 0.0%
  • میکایلا

    رای 0 0.0%
  • ایچیرو

    رای 0 0.0%
  • جیرو

    رای 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    12
  • نظرسنجی بسته .

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #271
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #272
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #273
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #274
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #275
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #276
هانا در اتاقش نشسته بود و دیوانه‌وار انگشت شستش را می‌گزید. شب شده بود و هنوز حتی یک اثر هم از آن روباه ترسوی احمق پیدا نکرده بود. از روی تخت ترمش بلند شد و زمین را قدم به قدم متر کرد. اسکلت‌هایش هنوز در حال پرسه زدن درون دهکده بودند. هانا کم و بیش می‌توانست از دیدگاه مردم روستا نارضایتی آنان را ببیند. هدف او نیز ایجاد نارضایتی مردم بود تا آنبو دست از سر خانواده‌ی او بردارد.
صدای فریاد کسی را از داخل حیاط کناری خانه شنید:
- هوی ساحره!
هانا نفس آرامی گرفت و پرده را کنار کشید تا ببیند که چه کسی است. با دیدن آرایشکاگه سورا، همکلاسی‌اش، چشمان آبی خود را تنگ کرد. سورا دست به پهلو زیر پنجره ایستاده بود و با غیض به او می‌نگریست. هانا پوزخندی تلخ زد و پنجره را بالا داد. آرام سرش را بیرون برد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

Kuroyami

کاربر نیمه فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
687
پسندها
3,721
امتیازها
17,473
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #277
سورا احمق بود اگر لحن سرد هانا را نمی‌فهمید. لبخندی لرزان روی صورت پر از عرقش نشاند و سریع حرفش را پس گرفت:
- گفتم که تو الهه زیبایی هستی هانا چان! هیچ کس خوشگل‌تر از تو توی روستا وجود نداره.
گلوله‌ی آتش در کف دست هانا از بین رفت. هانا با خشنودی ظاهری دست کنار صورتش گذاشت:
- ممنونم سورا. نظر لطفته! حالا زودتر برگرد خونه‌تون و پیغام منو به بابات برسون.
سورا مانند مرغ سرش را تکان داد و وحشتزده از دسترس هانا فرار کرد. هانا با آهی خشمگین صاف شد و سرش را به داخل خانه آورد:
- پسره‌ی عوضی!
نگاهش روی خانه‌ی عمویش ایچیرو چرخید و متوجه شد که کیتو تمام وقت از پنجره به او می‌نگرد. ابروانش را با خشم در هم فرو برد و خواست به آن روباه فضول فحشی بدهد که کیتو چیزی را بالا آورد. با دیدن هیورین در فرم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kuroyami

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 6)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا