متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان نبرد کریستین بایتگ‌ها | زری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع itszari
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 1,983
  • کاربران تگ شده هیچ

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #11
شارلوت، از شدت تعجب هر دو چشمانش گرد شد.
- بومی‌ها؟
جرعه‌ای از آب را نوشید و ادامه داد:
- چطور آدم‌هایی هستن؟ بیشتر راجع‌ بهشون بگو‌.
آلفرد، با تکان دادن سرش حرف شارلوت را تأیید کرد. دوناتا، نامه را میان دستانش مچاله کرد و لب ورچید:
- من هم مثل شما هیچ‌ شناختی نسبت به بومی‌ها ندارم. فردا صبح برای آرچی نورمن دعوت نامه می‌فرستم اگر درخواستم‌ رو قبول کنه و به محله‌ی هوبارت بیاد. سؤال‌هاتون رو ازش بپرسین.
دوناتا، با یک حرکت از جای برخاست و گفت:
- مراسم جشنتون رو هم توی خونه‌ی ما برگذار میشه!
شارلوت، از فرط هیجان هر دو دستانش را بر هم کوبید.
- جدی میگی؟
دوناتا، سرش را برگرداند.
- من کی شوخ طبع بودم؟
شارلوت، خنده‌هایش را خورد.
- هیچ‌وقت.
دوناتا، بی‌هیچ حرفی از خیمه خارج شد و چند گام برداشت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #12
«یک روز بعد-تنگه تورس استرالیا»
دوناتا، نامه‌ی دیگری به دستش رسید. امروز که ماه جولای است، تنگه‌ی تورس سرشار از شادی شده بود، گویی تمامی مردم استرالیا به تنگه‌ تورس آمده بودند، تا برای اولین بار با بومیان استرالیا آشنا شوند. گرچه تعداد بسیاری از بومیام استرالیا در جای‌جای نقاط کشور استرالیا حضور داشتند، ولی تا به حال مردم هوبارت با آن‌ها روبه‌رو نشده بودند. امروز اولین روزشان است که بومیان را با دو چشمانشان از نزدیک می‌بینند. دوناتا، بر روی تکه سنگ بزرگی نشست. مردم اهالی محله‌ی هوبارت، دور تا دور سنگ را محاصره کرده بودند. سکوت فرجامی میان مردم فرا گرفت، دوناتا، صدای نازکش را صاف کرد و شروع به خواندن نامه کرد:
- امروز، یعنی هفته‌ی اول ماه جولای هر سال برای یادبود بومیان نام‌گذاری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #13
دوناتا، قولنج انگشتانش را شکاند و گفت:
- من خیلی سوال توی ذهنم انباشته شده، ولی خب جز آرچی هیچ شخص دیگه‌ای نمی‌تونه به سوال‌هاتم جواب منطقی و هضم کننده‌ای که از روی حقایق‌ها باشه تحویلم بده. پس باید همچنان منتظرش بمونیم‌.
شارلوت، پلک‌های خسته‌اش را به مدت چند ثانیه بر روی هم فشرد و پس از آن گشود و با فرط هیجان که در دو گوی زیبایش موج می‌زد، لب از لب گشود:
- اسم اون پیرمرد چیه؟
دوناتا، انگشت سبابه‌اش را بالا آورد. ناخودآگاه یک تای ابروان شلاقی‌اش بالا پرید. سپس گفت:
- به نکته‌ی جالبی اشاره کردی.
چند قدم خرامانی به طرف سنگ بزرگی که میان درختان تنومند سینه ستبر کرده بودند، برداشت و بر روی تکه سنگ نشست و گفت:
- اسم اون پژوهشگر «آرچی نورمن» هست.
آلفرد، لبان گوشتی‌اش را به داخل دهانش کشید.
-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Sara_D

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #14
آرچی، جرعه‌ای از آب را نوشید و پلک‌های خسته‌اش را لحظه‌ای بست و نفسش را حبس کرد و گفت:
- یکی از گونه‌هایی که شناخته شده پروتمنودون ویاتور(Protemnodon viator) نام‌گذاری شده. وزنی بالغ برابر با ۱۷۰ کیلوگرم داره که تقریباً دو برابر وزن بزرگ‌ترین گونه‌ی زنده از کانگوروی «کانگوروی قرمز با وزن حدود ۹۰ کیلوگرم هست.» دو گونه‌ی دیگه هم متعلق به گونه‌ی پروتمنودون هست که گفته شده به زودی منقرض میشن.
دوناتا، بر روی تکه سنگی نشست و گفت:
- گرچه نوبت من نیست، ولی این سوال مربوط به همین مطالبی هست که شما برای ما ارائه دادی. به جز شما فرد بومی می‌شناسین که اطلاعات دقیق‌تری از این‌طور موجودها داشته باشه؟ اگر می‌شناسین که توضیحی در رابطه با نظریه‌ی ایشون راجب موجودهای غول‌پیکر بدین.
آرچی، دستی بر روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #15
آلفرد پرسید:
- گونه‌‌ی پروتمنودون به چه شکله؟
آرچی، زبان بر لب کشید و گفت:
- گونه پروتمنودون مثل یه پازل هست که قطعات اون توی سراسر استرالیا پراکنده شده. کسانی که مثل ما از بومیان قدیم و هزاران سال قبل هستن. طور مکرر با فسیل‌های پروتمنودون توی استرالیا مواجه میشن، اما بیشتر اوقات اون‌ها فقط استخوون‌های مجزا رو می‌یابن و موفق به کشف یه اسکلت کلی نمی‌شن. این امر مقایسه فسیل‌ها و شناسایی گونه‌های جدید رو دشوار می‌کنه. حتی ما برای مطالعه فعلی مجبور بودیم از چندین شهر توی کشور استرالیا بازدید کنیم. ما پنج سال رو صرف تحقیق و پژوهش روی فسیل‌ها، حتی کانگوروها و سایر شواهد توی مکان‌های مختلف استرالیا کنیم. برت میگه:
- ما از بیش از هشت صد نمونه جمع‌آوری شده از سراسر استرالیا و گینه نو، بازدید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #16
آرچی، نگاهش به طرف رودخانه چرخ خورد. شقیقه‌اش را ماساژ داد و لب زد:
- برای مهاجرت بشر به استرالیا دو مسیر پیشنهاد شده‌. یکی زنجیره‌ای از جزایر بین سولاوسی و گینه نو رو دنبال می‌کرد و دیگری از طریق تیمور به شمال غربی استرالیا می‌رسید. با این حال، هر دو مسیر همچنان به سفر دریایی نیاز داشتن. تاریخ آخرین بازه زمانی عمومی پذیرفته شده برای ورود افراد به استرالیا دست‌کم ۴۸ هزار سال پیش تعیین شده‌. محوطه‌های زیادی از این دوره کاوش شده‌. توی آرنهم‌لند، پناهگاه صخره‌ای «مالاکونانجا دو» در حدود ۶۵ هزار سال قدمت داره. قدمت رادیوکربن حاکی از سکونت بشر از دست‌کم ۳۰ هزار سال پیش توی سیدنی و اطراف اون هست. کاوش‌های باستان‌شناسی در پاراماتا، غرب سیدنی، زغال چوب، ابزار سنگی و احتمالاً بقایای آتیش‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #17
دوناتا، طبق معمول حس کنجکاوانه‌اش پیش فعال شد. دستش را بر روی کمرش نهاد و گفت:
- منطقه‌ی لیلی کجاست و به چه علت به این نام گذاری شده؟ جمعیت افرادی که اون‌جا زندگی می‌کردن اندک بود یا پر جمعیت؟
آرچی، از روی تکه سنگ برخاست و کنار دوناتا ایستاد و پس از اندکی مکث، جویای پاسخ شد. او درباره‌ی اهمیت پناهگاه سنگی لیلی و کشفیات مربوط به آن گفت:
- محل لیلی به‌ویژه از این رو جذاب هست که نشون میده جمعیت انسانی زیادی بین ۴۹ تا ۴۳ هزار سال پیش توی جزیره ساکن شده‌ان.
وی به ادامه صحبتش اضافه کرد:
- با توجه به یافته‌ها به نظر می‌رسه مسکونی‌ شدن منطقه لیلی، بخشی از مهاجرت گسترده انسان‌ها هست که بین ۷۰ تا ۴۰ هزار سال پیش توی سراسر جهان رخ داده. سو، توی این خصوص اضافه می‌کنه، «جزیره تیمور برای مدت طولانی به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #18
کووپر، لبان قلوه‌ای‌اش را به داخل دهانش کشید و با ذوق و شوق سوالش را مطرح کرد.
- جزیره‌ی تیمور کجا قرار داره؟ آثار باستانی‌ای توی جزیره‌ی تیمور پیدا شده یا نه؟ یکم در این باره بیشتر توضیح بده.
آرچی، اندکی مکث و تعلل کرد. بر روی تکه سنگی نشست و به تنه‌ی درخت تکیه داد و گفت:
- جزیره تیمور توی جنوب جزیره سولاوسی اندونزی قرار داره‌. جایی که برت و چارلز بر این باورند نقاشی ۴۵ هزار و ۵۰۰ ساله از یه خوک زگیل‌دار می‌تونه قدیمی‌ترین نقاشی روی زمین باشه.
این تیم قبلاً نقاشی ۴۴ هزار ساله دیگه‌ای رو توی یه غار توی همین منطقه پیدا کرده بود. بسیاری از قدیمی‌ترین مکان‌های میراث فرهنگی روی زمین توی ناحیه استرالیا تا جنوب تیمور شرقی و اندونزی یافت میشن.
دوناتا، چند رشته‌ از موهای طلایی رنگش را از جلوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #19
دوناتا، بر روی تکه سنگی نشست و جرعه‌ای از آب خنک را نوشید و گفت:
- تاریخ و فرهنگ بومیان استرالیا به چه شکلی بوده؟
آرچی، دستانش را در برابر اشعه‌های ریز و درشت خورشید سپر کرد و گفت:
- اکثراً بر این باور هستیم که در ابتدا گروهی از انسان‌ها از طریق گینه‌نو به‌سمت استرالیا روانه شده‌ان و به‌ عنوان نخستین ساکنین توی استرالیا سکنی گزیده‌ان. اگرچه خود بومیان بر پایه داستان خلقت خودشون، باور دارن که مرکز پیدایش سرزمین استرالیا هستن و داستان خلقت اون‌ها با آغاز زمان، شروع میشه‌ و
برآورد میشه که توی سال ۱۷۸۸ میلادی در آغاز ورود اروپایی‌ها بین ۷۵۰,۰۰۰ تا ۱/۴ میلیون بومی و ساکن جزیره تنگه تورس توی استرالیا زندگی می‌کردن. این آمار، 500 فرهنگ و 250 زبون رو در بر می‌گیره. در هنگام برپایی مستعمره‌ها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

itszari

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
420
پسندها
1,122
امتیازها
7,283
مدال‌ها
10
  • نویسنده موضوع
  • #20
دوناتا، دستی لابه‌لای گیسوان بافته شده‌اش کشید و گفت:
- خیله‌خب سوال و جواب تا همین‌جا کافیه. مابقی سوال‌ها برای بعد بمونه.
آرچی بی‌تاب و مستاصل بزاق دهانش را قورت داد و لب ورچید:
- بومیان به کشور استرالیا نقل مکان می‌کنن؟
دوک، چشمانش را که از فرط بی‌خوابی به قرمزی میزد را گشود.
- تعداد بالای بومیان جوون امروز میان و تعداد دیگه‌ای بعداً میان.
دوناتا، پلکی بر اثر خستگی بر روی هم فشرد. شخصی با صدای رسایی لابه‌لای درختان تنومند کاج فریاد کشید:
- بومیان اومدن.
دوناتا، انگار که مار او را نیش زده باشد با یک حرکت از جای برخاست و لب زد:
- زمان موعود فرا رسید!
با ذوق و شوق از میان لابه‌لای درختان گذر کرد و رو به دوک به ادامه‌ی حرفش افزود:
- تو هم مثل من ذوق و شوق داری؟
دوک، با تردید سرش را چرخاند...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 1)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا