متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کارگاه گفت‌وگو کارگاه گفتگوی چالش نویسندگی | دوره دوم

  • نویسنده موضوع Mers~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 24
  • بازدیدها 975
  • کاربران تگ شده هیچ

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,134
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
21
  • #11

[به نام او]


حصار آبی حصار آبی
1. نویسنده توانسته موضوع را به خوبی منتقل کند؟
بله، تا حدی رضایت‌بخش بود. شاید یک خُرده صحبت از گذشته گُنگ بود که دقیقاً چه اتفاقی افتاده؛ ولی عبارت «خودم کردم که لعنت برخودم باد» موضوع اشتباهات رو به خوبی نشون می‌داد.
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟
بله. کمی خلاصه‌گویی داشت چون محدودیت داشتیم در خطوط ولی قابل درک بود.
3. متن ماندگار بود؟ قسمت مورد علاقه شما؟
چون بیش‌تر به توصیف پرداخته شده‌بود، جمله‌ی ماندگار نه ولی قسمتِ «گذشته برایم تکرار شد و در سرم چرخید و چرخید، باز هم فرصت داشتم برای جبران همه چیز!» رو دوست داشتم.
4. نوشته بار ادبی داشت؟
بله، ادبی نوشته شده بود.
5. نوشته...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : F.Śin

Kallinu

کاربر فعال بخش
سطح
18
 
ارسالی‌ها
586
پسندها
9,701
امتیازها
24,973
مدال‌ها
26
  • #12
متن حصار آبی حصار آبی
شیوه‌ی بیان برای من جالب و متفاوت به نظر رسید؛ بدون اینکه از کلماتِ کلیدی استفاده کنه نویسنده می‌خواست منظور رو برسونه و خب یه مقدار گنگ بود اما اتمسفر حال و هوای پشیمونی و ناراحتی رو داشت که جالب بود. بار ادبی هم داشت. جملات ساده بودن و صمیمیت خاصی توی متن وجود داشت. اون قسمت که "و باز هم فرصت داشتم برای جبران همه چیز" برای من زیبا بود. نوشته زائد و تکرار کلمه هم نداشت ولی مثلاً اگه با جمله‌ی دیگه‌ای تموم میشد راضی‌تر بودم چون درسته که اون جمله‌ی آخر مثل یه نور کل فضا رو روشن می‌کنه و متوجه می‌شیم اشک‌های مادر و پشیمونی خودش واسه چی بوده و به چه علت این فضا به وجود اومده (همون اشتباه!) ولی خب جمله‌ی تکراری‌ای حساب میشه یه جورایی :~ و من از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kallinu

Mobina.yahyazade

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
12
 
ارسالی‌ها
832
پسندها
3,830
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
  • مدیر
  • #13
حصار آبی حصار آبی
هوا سرد بود و من در سکوت مقابل بخاری روی قالی نشسته بودم. سرم پر از افکار درهم بود. انگشتم چیزهایی را بی‌اجازه‌ی من روی پرزهای قالی میکشید. اما نگاهم، او جایی در گذشته را سیر میکرد. بابا که از من میخواست بیشتر فکر کنم، مامان که اشکهایش را میریخت و التماسم میکرد و من همه چیز را دور ریخته بودم. گذشته برایم تکرار شد و در سرم چرخید و چرخید، باز هم فرصت داشتم برای جبران همه چیز! و باز هم خودم کردم که لعنت بر خودم باد.

1. نویسنده توانسته موضوع را به خوبی منتقل کند؟خیر، متن بسیار مبهم و اصلا موضوع مورد بحث را چه به صورت مستقیم چه غیرمستقیم منتقل نکرد
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟ خیر، چون موضوع را منتقل نمیکرد و همین طور خیلی ساده نگارش شده بود
3. متن...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mobina.yahyazade

Ocean angel

شاعر انجمن
سطح
10
 
ارسالی‌ها
389
پسندها
1,226
امتیازها
8,563
مدال‌ها
14
  • #14
گاهی اوقات همه چیز بهم می‌ریزه، تو می‌فهمی درست رو از غلط و بهم ریختن اوضاع رو به چشم می‌بینی، اما قبول کردن شکستت اونقدر سخت می‌شه که حاضری اشتباهاتت رو دوباره تکرار کنی تا اوضاع درست بشه؛ درست مثل همون روز که خواست تمام وجود درهم شکستم رو ترمیم کنه، اما فقط زخم‌های جدیدی بود که به روحم وارد می‌شد! اولین اشتباه از من بود که بی‌فکر به مغزم دستور دادم فرد نالایقی رو حاکم ذهنم کنه، و من چه ساده و احمقانه چشم به روی تمام اجزای وجودم که به زیر پا گذاشته می‌شد بستم. هر بار بابت اشتباهات نکرده خودم رو مقصر دونستم، اما زیر بار اشتباه واقعیم که باخت روحم به اون بود، نرفتم!

1. نویسنده توانسته موضوع را به خوبی منتقل کند؟بله به موضوع مربوط بود
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟ارتباط کاملی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Ocean angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,325
پسندها
25,187
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • مدیر
  • #15
Ocean angel Setayesh baghiani ani
منهم میخواهم سخن بگویم هرچند که میدانید .همه ماکوله‌باری از اشتباه داریم اشتباه های کوچک‌و بزرگ،گاهی اگر ندانیم اشتباه کردیم باز یک خطای دیگر انجام میدهیم تا چوب ختمان از زیاد زیاد تر میشود؛گاهی باخودم تکرار میکنم همیشه که با یک اشتباه نوزده نمیشویم شاید آن خطا برابر با صفر است!
انسان ها اشتباهاتشان را دوست ندارند ولی باز با این حال به آن خطا مربوت میشوند،امّا اشتباهاتمان باعث میشن چیزهای جدیدی را امتحان کنیم اما یک اشتباه را نباید دوبار تکرار کرد .
اشتباهایمان باعث میشن بیشتر تلاش کنیم ،موفقیت ما بر این موضوع نیست که اشتباه نکنیم بلکه اشتباهایمان باعث میشن با آینده و دنیا بیشتر آشنا بشیم.
هنگامی که مسیر خودتان را پیدا کردید هرگز نترسید،شما انسان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : حصار آبی

AROHI

شاعر انجمن
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,948
پسندها
23,297
امتیازها
44,573
مدال‌ها
25
سن
21
  • #16
Mobina.yahyazade Mobina.yahyazade


1. نویسنده توانسته موضوع را به خوبی منتقل کند؟ موضوع نسبتاً خوب منتقل شده بود ولی همچنان جای بهتر شدن دارد.
2. آیا با متن ارتباط برقرار کردید؟ متن روان و با احساس نوشته شده بود و می‌شد با آن و حس درونش ارتباط برقرار کرد.
3. متن ماندگار بود؟ قسمت مورد علاقه شما؟ متن به نسبت ماندگار بود، قسمت مورد علاقه‌ی من: "آری او اشتباه کرده بود، اشتباهش، اعتماد زود هنگامش بود."
4. نوشته بار ادبی داشت؟ متن روان، معمولی و فاقد بار ادبی بوده است.
5. نوشته زائدی وجود داشت؟ مشخص کنید. نوشته‌ی زائدی در متن وجود نداشته و تمامش مهم و مربوط به محتوا بودند.
6. تکرار اطلاعات/کلمه صورت گرفته بود؟ اطلاعات تنها یکبار بیان می‌شدند و تکرار کلمات وجود نداشت.
7. تغییر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : AROHI

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • #17
ANAM CARA ANAM CARA
1. موضوع اشتباهات بود و نویسنده تنها بنا بر توضیح اشتباهات پیش نرفتند، بلکه اشتباهاتی رو توصیف کردند که از نظر انسان‌ها اشتباه هستند امّا می‌تونند درست باشند البته این برداشت من بود امّا در کل یکم از موضوع اصلی فاصله گرفته بودند. در کل فکر می‌کنم انتقال موضوعشون خوب بود مخصوصا به خاطر مثال از بچه‌ای که سندروم داون داره.
2. بله، متن روان و قابل فهم بود به صورتی که ارتباط گرفتن باهاش ممکن بود.
3. به طور کلی کامل ماندگار نبود امّا پاراگراف آخر توی ذهن ماندگارتر بود. و یک جمله از متن رو بیشتر از همه دوست دارم که گفته بود: گاهی اشتباهات، با اینکه اسمشون اشتباهه؛ ولی ممکنه دنیای جذاب‌تری بهت هدیه بدن.
4. بله نوشته بار ادبی داشت و فکر می‌کنم به انداره هم بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

F.Śin

نویسنده ادبیات
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,261
پسندها
17,134
امتیازها
38,073
مدال‌ها
24
سن
21
  • #18
خب سلام:)

به‌طور کلی اگه بخوام بگم، من نوشتن داستان‌هایی که مونولوگ‌محور باشه رو دوست دارم؛ چون احساس می‌کنم با مونولوگه که مخاطب می‌تونه یه شخصیت‌و درک کنه و باهاش ارتباط برقرار کنه. یعنی اگر از مخاطب در مورد شخصیتِ داستان بپرسیم، احتمالاً با توجه به مونولوگ‌ها، بیشتر ویژگی‌های اون شخصیت رو نام می‌بَره.
البته منکرِ این نمی‌شم که بیش از اندازه بودنش، گاهی اوقات خیلی خسته‌کننده‌ست و باید با وجودِ دیالوگ‌ها، یه‌جور تعادل ایجاد کرد که سرسَری هم از نوشته و توصیفات گذر نشه.
مونولوگ‌هایی‌و دوست دارم که بیش‌تر حالِ درونی شخصیت‌ها رو به نمایش می‌ذاره؛ مثلاً اون جمله‌ای که طرف مقابل می‌گه، چه برداشت و ایده‌ای تو ذهن فرد ایجاد می‌کنه؟ چه احساسی رو درِش به وجود میاره؟ آیا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : F.Śin
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Mers~

Mobina.yahyazade

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
12
 
ارسالی‌ها
832
پسندها
3,830
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
  • مدیر
  • #19
سلام مجدد
مونولوگ‌ها شاید اصلی‌ترین بخش یک داستان باشن، البته از نظر من.
چون متنی که فقط دیالوگ باشه، نویسنده نمی‌تونه توی احساسات و درونیات کاراکتر مانور بده و این مونولوگه که می‌تونه به مخاطب و نویسنده برای درک بهتر رمان کمک کنه.
من به شخصه توصیفات رو خیلی دوست دارم، البته نه توصیفات مسلسل‌وار و بی‌روح. توصیفاتی که دارای بار ادبی باشن، زیبا و قابل و لمس باشن طوری که خواننده بتونه کامل تصورش کنه از نظرم زیاد بودنش مشکلی نداره، البته یک سری توصیفات مثل ظواهر توی رمان برای من اهمیتی نداره چون متاسفانه یا خوشبختانه با در نظر گرفتن اخلاق، رفتار، نوع گفتار و چیزهایی از این قبیل چهره و ظاهر کاراکتر رو خودم توی ذهنم تجسم می‌کنم و زیاد بودن این توصیفات توی مونولوگ باعث میشه که ازشون گذر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mobina.yahyazade

ANAM CARA

کاربر قابل احترام
سطح
32
 
ارسالی‌ها
2,060
پسندها
26,246
امتیازها
51,373
مدال‌ها
43
سن
19
  • #20
سلام علیکم.
به نظر من منولوگ مهم‌ترین بخش تو رمانن. رکنی که اکثر رکنا رو تو دل خودش داره و با اونا جون می‌گیره. وقتی یه رمان منولوگاش خوب نوشته شده باشه، وقتی توصیفات در دل منولوگا خوب به نگارش در اومده باشن، سطح رمان و اکثر رکنا بالا میره.
ما تو نقد همیشه دنبال دیالوگ ماندگار می‌گردیم؛ ولی بنظر من جای منولوگ برتر خیلی خالیه. منولوگ شاید ساده بنظر برسه؛ ولی حجم عظیم رمان رو تشکیل میده.
البته این رو هم باید بگم رمانای تماماً منولوگ‌محور باعث خستگی خواننده میشن. به اصطلاح نه کم‌کمش خوبه نه زیادش که تو ذوق بزنه.
یکی از رکنایی که به نظرم برای منولوگا خیلی حیاتیه، رکن احساساته. منولوگ با احساسات رابطه‌ی مستقیم داره و اگه منولوگی فاقد احساسات باشه یا این رکن و کم داشته باشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA
عقب
بالا