- ارسالیها
- 38
- پسندها
- 281
- امتیازها
- 1,003
- مدالها
- 2
- نویسنده موضوع
- #31
- من چه میدونم؟ تو جیب لباست نیست؟
- پیداش کردم. یا خدا چقدر زنگ زده... من چرا نشنیدم؟
بعد از اینکه دور زدم، مهسا هم به مامانبزرگش زنگ زد و بعده کلی حرف شنیدن با گفتن رسیدم تلفن و قطع کرد و بعد از خداحافظی با من سریع پیاده شد و داخل کوچه شد. منم راه اومده رو برگشتم و سمت خونه روندم.
بالاخره بعده چهل دقیقه رسیدم آپارتمان و بعد از پارک کردن ماشین، از پلهها بالا رفتم و در و باز کردم و بعد از در آوردن کفشهام، داخل جا کفشی گذاشتم و سمت اتاقم رفتم.
از داخل کمد، لباسهای راحتیم رو در آوردم و با لباسهای بیرونیم عوض کردم و بعد جلوی اینه رفتم و به خودم نگاه کردم.
موهام تا چند سانت بالاتر از گ..*و.ی کمرم کوتاه شده بود و رنگش به پیشنهاد پریا عروسکی شده بود و فقط چند درجه از موهای طبیعی خودم...
- پیداش کردم. یا خدا چقدر زنگ زده... من چرا نشنیدم؟
بعد از اینکه دور زدم، مهسا هم به مامانبزرگش زنگ زد و بعده کلی حرف شنیدن با گفتن رسیدم تلفن و قطع کرد و بعد از خداحافظی با من سریع پیاده شد و داخل کوچه شد. منم راه اومده رو برگشتم و سمت خونه روندم.
بالاخره بعده چهل دقیقه رسیدم آپارتمان و بعد از پارک کردن ماشین، از پلهها بالا رفتم و در و باز کردم و بعد از در آوردن کفشهام، داخل جا کفشی گذاشتم و سمت اتاقم رفتم.
از داخل کمد، لباسهای راحتیم رو در آوردم و با لباسهای بیرونیم عوض کردم و بعد جلوی اینه رفتم و به خودم نگاه کردم.
موهام تا چند سانت بالاتر از گ..*و.ی کمرم کوتاه شده بود و رنگش به پیشنهاد پریا عروسکی شده بود و فقط چند درجه از موهای طبیعی خودم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر