- ارسالیها
- 554
- پسندها
- 4,974
- امتیازها
- 21,973
- مدالها
- 21
- نویسنده موضوع
- #51
البته پرواضح بود که این بار، مقصر این قضیه، خودش است!
نازخاتون هم با اشاره به این قضیه جواب داد.
- نمیگم همیشه همهی رفتارهام درست و سرقائده است؛ ولی این دفعه، خودت بحث رو بیخودی کش دادی.
سپس دو مرتبه گفت:
- پاشو زنگ بزن ببین بابات کجاست، بعدم بیا یه چی دست و پا کنیم الان خسته و گشنه از راه میرسه، گناه داره.
از جا بلند شد و در حالیکه سارافون بنفشش را که دوندونهای سفید رنگی روی یقه و دور آستینهایش طرح شده بودند، صاف میکرد به سمت اتاقش رفت و گوشی را از روی میز چنگ زد.
شماره پدرش را گرفت و بدون معطلی و خوردن بوق، تماس وصل شد.
- جون دلم بابا؟
خجالت زده شد و لب گزید. حسین که تقریباً همه حرکات و رفتارهای دخترش را از بر بود، گفت:
- مگه خجالت داره؟ طوری نیست که. دارم با یکی یه دونم حرف...
نازخاتون هم با اشاره به این قضیه جواب داد.
- نمیگم همیشه همهی رفتارهام درست و سرقائده است؛ ولی این دفعه، خودت بحث رو بیخودی کش دادی.
سپس دو مرتبه گفت:
- پاشو زنگ بزن ببین بابات کجاست، بعدم بیا یه چی دست و پا کنیم الان خسته و گشنه از راه میرسه، گناه داره.
از جا بلند شد و در حالیکه سارافون بنفشش را که دوندونهای سفید رنگی روی یقه و دور آستینهایش طرح شده بودند، صاف میکرد به سمت اتاقش رفت و گوشی را از روی میز چنگ زد.
شماره پدرش را گرفت و بدون معطلی و خوردن بوق، تماس وصل شد.
- جون دلم بابا؟
خجالت زده شد و لب گزید. حسین که تقریباً همه حرکات و رفتارهای دخترش را از بر بود، گفت:
- مگه خجالت داره؟ طوری نیست که. دارم با یکی یه دونم حرف...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر