شعر مجموعه اشعار حرمان | دیاناس شاعر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 334
  • کاربران تگ شده هیچ

- ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

مدیر بازنشسته شعرکده + شاعر انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
تاریخ ثبت‌نام
28/8/18
ارسالی‌ها
8,975
پسندها
38,823
امتیازها
96,873
مدال‌ها
38
سطح
36
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
شب‌ها که عقلم با دلم خو شد
با آن همه خشم و هیاهو، خود مسلمان شد
با دل برآیند سخن‌هاشان
از چشم و از لعلت گذر هم کرد
من سر به پا مجنون و رسوایم
تو آنچنان شیرین و تنهایی
بر جان من چون شیر می‌تازی
جانا بگو
حالا که من رفتم
حالا که از این ظلم تو، این چشم بی‌‌تکرار تو رستم
حالت بدون من
بدون ابرک غران و شب‌رویی که قلبش رفت،
رضوان خدا دیدی؟
جانا بدان من می‌روم اما
رنگ و نگاه عشقت از قلبم چون کوه بر اقلیم و بومم ماند.
 
آخرین ویرایش
امضا : - ᴰᶦᵃⁿᵃˢ᜴

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 2)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا